۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

وفاداران

دوستان عزيز من بر خلاف ميل خودم مجبور شدم لينك چند تا از نوشته هايم را كه مربوط به همين چند هفته قبل هستند جستجو كنم كه در باره ملت و مليت هستند شايد فرجى شد. اگر من حرف هايم خطاب به “دوستان” است به اين خاطر است كه چند نفر منظور من هستند و نمى خواهم از همه تك تك اسم ببرم. به نظر من داريم بيشتر روى نظرات عمومى بحث مى كنيم و اشخاص بايد كمتر مورد نظر باشند. انتقاد كوچك و دايمى من در باره نخواندن كامنت ها هم چنان پا برجاست كه البته بخش بزرگى از آن به سرشت اينترنت بر ميگردد كه مجبوريم مطالب زيادى را در كوتاه مدت بخوانيم.
من مطمين نيستم و اميدوار اشتباه كنم اما نمى توانم بپذيرم كه اگر به ايران و يا ملت ايران و يا پرچم ايران ويا تماميت ارضى ايران و يا مفاهيمى اين چنينى قسم ياد كنم فرداى آن روز از پشتيبانى شما دوستان عزيز كه امروز به درستى و ماهيت اهداف جنبش تركها شك داريد، برخوردار خواهم شد. مباحث ماه هاى گذشته هيچ سر نخى بدست نمى دهند كه بتوان با آن داخل چاهى رفت كه شما آن بالا كنترلش مى كنيد. بازهم اميدوارم كه اشتباه كنم اما تنها كسى كه از رسميت يافتن و برابر حقوقى زبان تركى در كنار زبان فارسى سخن گفته شيرازى اوغلو بوده است. ديگران همه آزادى تدريس به زبان تركى را مى پذيرند اما رسميت دادن به آن گويا هنوز مرزى است كه گذر از آن نيروى زيادى لازم دارد. آيا واقعا پذيرش آزادى تدريس به زبان تركى هنر خاصى مى خواهد. آيا واقعا فكر مى كنيد با اين اعتراف، دمكرات بودن خود را به نمايش گذاشته ايد. آيا اين اعطاى حق آزادى تحصيل براستى براى يافتن زمينه اى مشترك كافى است. آيا اين خساست نبايد مرا به شك وادارد و نشانه اى از ناپيگيرى شما باشد. قبول دارم كه شك و ترديد ها و ناباورى ها در هر دو سووجوددارد. براى درك بهتر ديدگاه شما سعى ميكنم خودم را جاى شما بگذارم و تا جايى كه مى شود با ديد شما به اين موضوع نگاه كنم. اعتراف ميكنم كه در نگاه اول به نظر نمى رسد كه شما خواسته اى غير عادى داشته باشيد. مى گوييد براى ما كشور ايران و حفظ مرز هاى سياسى اش بسيار مهم است و حاضريم چند سالى هم با همين رژيم سر كنيم تا بلاخره اين ها هم ميروند و باز همه چيز به روال عادى برمى گردد و قو ميت ها حقوقشان را مى گيرند و همه چيز با خوبى و خوشى به پايان ميرسد. اين به نظر من كنه ديدگاه هاى شماست. درست مثل يك فيلم نود دقيقه اى كه خيلى اتفاقات در آن مى افتد اما خط اصلى داستان را مى توان در چند جمله خلاصه كرد داستان فيلم شما هم همان است كه آمد. خوب بسيار طبيعى است كه شما با اين ديد دنبال ياران وفادارمى گرديد. شايد قضايا به همين منوال و يا شبيه به آن به پيش برود و حق با شما باشد و شايد هم اصلا نيازى به اين وفاداران نباشد. از ديدگاه شما اين ‘بست كيز’ است. اين حالت يك سرى اصلاحات براى “قوميت ها” به ارمغان خواهد آورد. اما نه بيشتر. حكومت مركزى در تهران خواهد دوخت و خواهد بريد و فرياد هاى “قوميت ها” بازهم به جايى نخواهد رسيد. اما آيا يارانى كه براى اين ‘بست كيز’ بدنبالش هستيد همه آن چيزى را مى خواهند كه شما بدنبالش هستيد. لطفا نگاهى به سايت هاى اينگونه وفاداران بيندازيد تا ببينيد چگونه به دعوت شما لبيك ميكويند اما مصدق را خاين و جنايتكار مى نامند و ماموران سابق ساواك را فرشتگان آزادى و مبارزان راه استقلال ميدانند (http://www.padshahi.org/). اين ‘بست كيز’ باز هم مثل هميشه مردم رااصلا در نظر نمى گيرد،نمى بيند كه واقعيت ها دارند راه خودشان را ميروند ، هيچ علاقه اى به نقش توده هاى مردم ندارد، نمى داند كه براى ساختن جامعه اى آزاد خيلى بايد عرق ريخت، نمى بيند كه راه و هدف اشتباه لاجرم ياران اشتباه را با خود بهمراه مى آورد. مارالان كه خودش را معتقد به اصول و آرمان هاى دمكراسى مبتنى بر انتخابات مى داند، از تكرارپايبندى اش به قوانين و مصوبه هاى سازمان ملل خسته نمى شود، اعتقاد راسخ به برابرى مطلق انسانها فارغ از رنگ و نژاد دارد، براى بر پايى يك نظام پارلمانى و آزاد در همين ايران سر از پا نمى شناسد مى شود يك غريبه، ناهموطن، و شايد هم وطنفروش. آيا اين تقصير مارالان هاست و يا اشتباه در معيار ها. بهترين كانديد براى پروفايلى كه براى يافتن ياران تان برگزيده ايد شاهزاده پهلوى است كه حتى يك جمله ناقص در مورد اشتباهات خاندان پهلوى هنوز بر زبان نياورده است و تازه اين بهترين شان است. اگر برايتان قابل قبول است كه تبريك ميگويم. با اين جهان بينى و يا بهتر است بگوييم ايران بينى، كاملاآشكار است كه ما در دوكشتى متفاوت نشسته ايم. شما داريد مايوسانه بدنبال سواحل گمگشته آرام ميگرديد و من با قطب نماى ابتدايى ام دارم بدنبال مسير تازه اى ميگردم. مشكل ، انتخاب معيار ها و سياست درست است. معيار هايى كه از اعتقاد و ايمان به يك ملت واحد و يك زبان واحد و واحد هاى مشابه آن تشكيل شده اند، همان معيار هاى سلطنتى خاندان پهلوى هستند كه در هشتاد سال قبل گير كرده اند و هيچ اميدى به علاجشان نيست. اعتقادواقعى به برابرى لاجرم بايد به معيارهاى ديگرى بيانجا مد.

http://negahi.com/yoldash/?p=530#comment-45110
http://negahi.com/yoldash/?p=529#comment-45042
http://negahi.com/yoldash/?p=528#comment-44525

هیچ نظری موجود نیست: