۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

تير خلاص

دوستانى كه طى ماه هاى اخير نو شته هاى شيرازى اوغلو و مرا خطاب به هم دنبال كرده باشند مى دانند كه ما در ماهيت، خاستگاه، اهداف و كلا درتمام آن چيزهايى كه به جنبش هويت خواهى (يا هر اسم ديگرى) ترك ها مربوط ميشوند، اختلاف نظر هاى ريشه اى داريم. اما تاكنون با هم بحث و گفتگو داشته و كمابيش هم رعايت اصول يك گفتمان آزاد را كرده ايم. من چندين بار زهرنيش ايشان را چشيده اما مى توانم با آن بسازم. ولكن مشكل من آنجا با ايشان شروع شد كه چند سوال ازمن كردند كه يكى هم مربوط به مليت من بود مبنى بر اينكه اصلا مليت من چيست. براى من كاملاآشكار بود كه ايشان پس از آن كه حوصله شان از يك بحث مدنى سر رفته دوباره به همان عادات قديمى برگشته و مى خواهد دوباره با پيش كشيدن مسيله مليت و تماميت ارضى بگويد نگفتم اينها همه وطن فروشند و مى خواهند مملكت را تكه پارچه كنند. با تاسف بسيار اين حربه پوپوليستى هنوز خريداران بسيار دارد و برخى از كامنت هاى اين سايت هم نشان دادند كه هنوز ما بعضى پيچ و خم ها را كاملا خوب تشخيص نمى دهيم. با اينكه آقاى نگاهى بلافاصله عكس العمل نشان داد و زنگ خطررا به صدا درآورد اما برخى دوستان موضوع را نگرفتند و گويا نمى خواهند هم بگيرند. من در كامنت هايم تا جايى كه مى توانستم اين موضوع را سعى كردم بشكافم و ديد خودم رانسبت به اين موضوع باز كنم. من گفته ام كه زاده و بزرگ شده تبريز هستم و بر كسى پوشيده نيست كه يكى از هواداران جنبش ملى و دمكراتيك ترك ها هستم. يكى از اهداف من از اين هوادارى آن است كه اگر فردا زيرخاك رفتم لحظه قبل از مرگ به خودم بگويم كه حداقل حرفم را زدم و سعى كردم بخشى ازاين ستم و تحقير را كه در گوشت و پوستم فرو رفته اند فرياد بزنم. شيرازى اوغلو مى داند من اهل كجا هستم اما بارها ميخواهد مليت مرا بداند و بعد هم آن سوال هاى كذايى را مطرح ميكند كه البته جوابى برايشان نخواهد گرفت. و چون آن جوابى را كه فكر مى كرد بايد بگيرد و در يك آرى و يا نه خلاصه شود نگرفت پس برخى دوستان نتيجه گرفتند كه بفرما نگفتيم. البته قطار از همان موقعى كه سوال در مورد مليت من مطرح شده بود بدون من حركت كرده بود و من در هر حال شانسى براى دفاع نداشتم. ذهنيت وطن فروشى اى كه خاندان پهلوى از تركها در ذهنيت بخش هايى ازايران زمينى ها بوجود آورده اند قربانيان بسيارى خواهد گرفت و ايكاش همه به دنياى مجازى محدود بماند. جالب است كه برخى دوستان مى گويند اگر كسى از اين “هاراى هاراى چى” ها مليت خودش را رو نكند ما به آنها اعتماد نمى كنيم. من كه فكر ميكنم با “هاراى هاراى چى” لقب گرفتن تير خلاص من در هر حال خيلى وقت است كه در رفته و تلاش براى جلب اعتماد كسى كه ورقه حكم مرا مدت هاست صادر كرده بيهوده مى نمايد. چرا فكر مى كنيد از كسى كه اهل تبريزاست بايد مليتش را پرسيد. اگر با اين كار نمى خواهيد سر ديگران را شيره بماليد چه هدف ديگرى داريد. چرا بايد يك تبريزى اظهار وفادارى كند. اگرسهم من يك به هفتاد ميليون است سهم شما هم دقيقا همان قدر است. اين نوع گفتمان يعنى عوام فريبى كه الحق شيرازى اوغلو آن را خوب بلد است. يك تصوير وطن فروشانه از كسى درست كردن در دنياى سياست به معنى آن است كه شما تير خلاص به آن بابا زده ايد. حالا من هزار بار هم كه سعى كنم آشكارليق كنم كسى باور نميكند و تازه اسمش را مى گذارند مظلوم نمايى. دستتان درد نكند. من به اين روش ها هرگز آرى نخواهم گفت.

هیچ نظری موجود نیست: