۱۳۸۷ فروردین ۱۷, شنبه

اصفهان

شيرازى اوغلو!!! باز هم فانتزى بى انتهايش را بكار انداخت تا استدلال كند كه حق طبيعى مركز نشينان آبادى و پيشرفت است و حق طبيعى حاشيه نشينان عقب ماندگى و درجه دومى. عجب دلايل مشعشعانه اى هم دارد: “اصفهان مركز مهم داد و ستد شمال و جنوب ايران و در محلي امن واقع شده كه توسعه پايدار را ممكن مي كند”. چون تبريز در پنجاه سال اخير كانون جنگ ها و ناامنى ها بوده پس بيخود نيست كه عقب مانده. و چون تبريز در سرراه جاده ابريشم قرار نداشته و پل بين شرق و غرب نبوده و فاقد هر گونه پيشينه داد وستد و فاقد كاروانسرا ها بوده و تا همين صدسال قبل پايتخت نبوده پس عقب ماندگى در سرشت آن بوده و كاريش هم نمى شود كرد. چه ترشحات مغزى يكسويه و سايه دارى را شاهد هستيم. ناسيوناليسم فارسى ناب و زيركانه! تبريز عقب مانده بوده و خواهد ماند. و حقش است كه عقب بماند. چه عقل ناب و فعالى در پشت اين ايده ها قرار دارد. “اصفهان از همه لحاظ در بهترين موقعيت واقع شده” پس به همين دليل پيشرفت كرده و تبريز چون چنين موقعيتى ندارد پس چاره اى جز عقب ماندگى ندارد. اصفهان براستى مركز خيلى مهم كدامين “داد و ستد شمال و جنوب ايران” است. شما مى فرماييد هر منطقه اى كه “داراى منابع عظيم نفت و گاز ” باشد بايد هم پيشرفت كند. اگراينطور بودكه خوزستان بايد از دوبى هم پيشرفته تر مى بود. اين نوع نگاه به قضايا يك بار ديگر كنه افكارشيرازى اوغلو را به نمايش مى گذارد و نشان ميدهد چه كسانى ديوارهاى تجزيه را از هم اكنون در افكارشان بالا مى كشند. به اين ميگويند ايران دوستى واقعى

هیچ نظری موجود نیست: