۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

شوخى

آلماى عزيز با سپاس از بذل توجه تان. از تعبير افغانى واژه شوخى خوشم آمد چرا كه دوستان مرا اذیت میکنند من هم شوخى ميكنم. طنز و فكاهه بسيار سالم و لازم است. از تمام مال دنيا اين اتوبوس زوار در رفته به ما رسيده كه با آن دوستان را حال مى دهيم! به نكات جالبى اشاره كرده بوديد. آنچه هدف من نيست سر به سر گذاشتن است اما بدون كند و كاو هم نمى توان به سيستم فكرى افراد پى برد. ماههاست كه من در پى آنم كه شايد برخى دوستان را كه در رويا هاى شيرين شان غوطه مى خورند بر زمين سخت واقعيت فرود بياورم اما آنها هم چون بچه هاى تخس و حرف گوش نكن به همه چيز و همه كس گوش مى دهند الا حرف ما! آن قدر مى نويسى تا انگشتانت سياه شوند اما آنها بسادگى ناديده مى گيرند انگار كه نه انگار. با انواع و اقسام راه وروش ها مى خواهند رقيب شان را به كنارى بزنند اما اين رقيب جان سخت تر از بقيه در آمده، ببينيم ما تا كى دوام مى آوريم. نوشته هاى من شاهد بى زبان هدف من هستند كه همانا يارگيرى براى ايستگاه اول اتوبوس مان باشد. اگر توانستيد پيدا كنيد كه برخى ديگران به دنبال چه هستند كمك بزرگى به دست اندركاران و شاهدان اين سايت كرده ايد. من مى گويم ماست سفيد است اگر بعضى ها تاييدش كردند من سه روز تمام مطلبى نخواهم نوشت تا آنها احساس آسايش كنند. البته من از بابتى هم خوشحالم چرا كه افكار تنها درسايه برخورد و نقد پخته مى شوند. بدرستى اشاره كرده ايد كه واقعیت در نظر همه ما یکسان نمیتواند باشد. اما به نظر من تنها آنهايى مى توانند راهبر باشند كه بتوانند واقعيت ها را هر چه واقعى تر ببينند. اگر واقعيت هارا به دلخواه خودتان ببينيد مى شود مثل چيزى كه در ايران شاهديم. و مثل نظراتى كه آميرزا مى دهد. ايشان مى گويد با آزادى زبان تركى مشكلى ندارد. بسيار عالى! و من هم اين حرف ايشان را مى پذيرم اما بعدش مى گويد با خواهندگان اين خواسته مشكل دارد. آيا تناقض را مى بينيد. خواسته خوب است اما تا وقتى بگذارى در كوزه و آبش را بخورى. اين همان نديدن واقعيت است.

هیچ نظری موجود نیست: