۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

اتوبوس

دوستان عزيز، اتوبوس ، ايده آميرزا بود كه من گرفتم و پشت فرمانش نشستم و عجب اتوبوسى هم هست عينهو ماشين مشد ممدلى كه نه بوق داره و نه صندلى اما توقعات از آن به عرش اعلا مى رسند و راننده اش هم از همه جهت تحت فشار كه مقصد نهايى را اعلام كند. برخى كه نه مى خواهند سوار شوند و نه اصلا قصد مسافرتى دارند، از دم نماز ميت مى خوانند و آيه مرگ زمزمه مى كنند و هى دور و بر خود فوت ميكنند به اميد آن كه اتوبوس سر اولين پيچ به دره پرتاب شده و گردن همه مسافرانش بشكند. كسى را هم اگر قصد سوار شدنى باشد با انواع و اقسام ترفند ها مى ترسانند و در نتيجه سفر بزرگ از همان آغاز با اختلاف نظر ها آغاز گشته است.

برخى ديگر نه قصد سفرى دارند و نه دوست دارند كه ديگران به اين سفر بروند. و هى بهانه مى آورند كه گردنه در طول مسير زياد است و اين راه خطرناك است و اصلا كجا ميخواهيد برويد، همين جا بمانيد كه فصل سرما به سر خواهد آمد. بمانيد و هر گاه اتوبوس آخرين مدل آمد همه باهم سوار مى شويم و با خوبى و خوشى سفرى پربار و روشن ضمير را آغاز ميكنيم. وعده اى فريبنده است.
بعضى ها هم ميگويند اتوبوس چيه، مسافرت ديگه چه صيغه ايه. زمستان خود به خود به سر آمده و بهار در راه است، همه چيز را به طبيعت واگذاريم.
برخى هم سوار اتوبوس هستند و اصرار دارند كه راننده سريع گازش را گرفته و تخته گاز به سوى قله هاى پيروزى به حركت در آيد. تعدادى از مسافران هم در حال جر و بحث با غير مسافران هستند و سعى مى كنند آنها را اقناع كنند تا همراه شوند.
البته كمى آن طرفتر اتوبوس هاى ديگرى هم عزم سفر دارند و آنجا هم كمى شلوغ پلوغ است. كم نيستند آنها كه قصد سفر دارند. برخى اتوبوس ها جلوى شيشه شان مقصد نهايى را نوشته اند. مقصد نهايى بعضى ها شبيه هم هستند. شايد هم مينى بوس باشند. بيشتر اتوبوس ها فاقد اين پلاكارد جلوى شيشه هستند اما بالاى اتوبوس و در داخل تابلوى جلوى آن اسم ايستگاه بعدى را نوشته اند و اين اتوبوس ها مسافران زيادى دارند.

اما ترمينال خيلى در هم ريخته است اگر نخواهيم بگوييم هشلهفت است. تقريبا هيچكدام از اتوبوس ها داراى دستگاه ناويگيشن جى پى اس نيستند و صاحب نظران معتقدند مسير ، آبستن مشكلات چندى خواهد بود. برخى اتوبوس ها راه افتاده اند ، برخى در حال سوار كردن مسافرند، اما تعداد زيادى در باجه مركز هنوز مردد و دو دل هستند. هواى بيرون ترمينال بسيار سرد و ابرى است و تعدادى بدون لباس مناسب به اميد هواى بهتر هستند.

اتوبوس من هم دارد از ترمينال راه مى افتد و مسافرانش اميدوارند چندپيچ آن طرفتر هواى بهترى را تجربه كنند، بقيه اش را نمى دانند اما برخى از پيادگان، مسافران را از مشخص نبودن مقصد نهايى مى ترسانند و راننده هم نمى تواند كمكى بكند. او فقط مى خواهد راه بيفتد و مى داند از كدام جاده بايد برود، بقيه اش را نمى داند و هيچ امكانى هم نمى شناسد كه اين مجهول معادله را حل كند. خبر گزارى ها مخابره كرده اند كه احتمال اينكه هوا پشت اولين قله ها آفتابى باشد زياد است واين مسافران اتوبوس را اميدوار كرده است. به جمال محمد و آل محمد صلوات بفرست كه رفتيم!

هیچ نظری موجود نیست: