۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

گسست ملى

قيام مردمى و خونين خرداد سال ١٣٨٥ شمسى در شهرهاى آذربايجان كه نقطه عطفى در مبارزه آزاديخواهانه و هويت طلب ملت ترك آذربايجان به شمار مى رود و از سوى نظام جنايتكار جمهورى اسلامى به رهبرى خامنه اى سركوب شد، در دل تاريخ ثبت شده است. عدم شركت آذربايجان در جنبش سبز نيز، حداقل تا به امروز، مى رود كه به دل تاريخ سپرده شود. ملت آذربايجان به هر دليلى كه مى توان در مورد آن به بحث نشست، از شركت دوشادوش با تظاهرات در تهران پس از انتخابات رياست جمهورى خوددارى كرده است. براى آخرين بار ويديوى جوك گويى خاتمى، كه در حول و حوش انتخابات رياست جمهورى پخش شد توانست اعتراض نسبتا گسترده اى را در آذربايجان دامن زند. گرچه مدرك ثابت شده اى وجود ندارد اما شواهد نشان از آن دارد كه مير حسين موسوى در كنار اكبر اعلمى در انتخابات اخير از سوى تركها به صورت نسبتا گسترده حمايت شد. اما همين مردم از حمايت از جنبشى كه موسوى يكى از افراد شماره يك آن به حساب مى آيد خوددارى ورزيده اند. نه مى توان ملتى را به خاطر شركت در جنبشى سرزنش كرد و نه به خاطر عدم شركتش در آن. زخم ستم و تبعيض و نابرابرى و بيعدالتى در حق تركها در ايران آن اندازه عميق و ناباورانه است كه سكوت آذربايجان در مقابل حركت اعتراضى جنبش سبز در تهران شايد فقط براى يك آذربايجانى كاملا قابل فهم و درك باشد. و اين سكوت نه تنها در مورد تركها كه در مورد بلوچها، كردها و عربها نيز صادق است. گسست ملى در ايران با سكوت در مقابل جنبش سبز از سوى حاشيه هاى جغرافيايى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى ايران نمود عينى يافته و چالش بعد از دوران سياه جمهورى اسلامى را در دستور كار قرار داده است.
تاريخ ده ها ساله مبارزات آزاديخواهانه در آذربايجان، جنبش مردمى بر عليه اصل ولايت فقيه در آغاز دوران جنون جمهورى اسلامى و بيش از همه سركوب قيام خرداد ٨٥ نشان مى دهد كه آذربايجان همواره در مبارزات خود بيشترين هزينه ها را بر عليه حكومت هاى خودكامه در تهران پرداخته است. اما اين بار و براى اولين بار آذربايجان حتى شايد به بهاى هزينه بالا، حاضر نيست راه گذشته را ادامه دهد و اين همان گسست عينى و انكار ناپذيرى است كه به تغيير معمارى ساختمان آينده قدرت در ايران منجر خواهد شد. اين حقيقت عريان با تاسف بسيار به هيچ عنوان از سوى مركزيان جدى گرفته نمى شود. همه جا صحبت از مبارزه يكپارچه ملت ايران است و همه نگاه ها متوجه تهران و خيابان هاى آن است. فارغ از آن كه با در نظر گرفتن خواسته هاى آذربايجان و احترام به مطالبات آنها و با همراه كردن آنها در جنبش سبز شايد بتوان سريعتر حكومت سياه ولايت فقيه را به زير كشيد.
هر كس اخبار شش ماه گذشته را به دقت دنبال كرده باشد مى داند كه بار و بارها سعى شده است اخبار تظاهراتى، البته برگزار نشده در تبريز را همزمان با تهران در لابلاى خبرها بگنجانند و هر بار اينگونه اخبار دروغ از آب در آمده اند. آخرين بار خبر كشته شدن چهار نفر در تبريز در هفته گذشته جزو اين اخبار بود. اين امر نشان مى دهد كه از سوى جنبش سبز تمايل زيادى براى حمايت آذربايجان از آن وجود دارد اما هيچكدام از آنها تمايلى به شنيدن مطالبات آذربايجانى ها ندارند و تو گويى هم چون هميشه نياز به سياهى لشكر دارند. آيا تاكنون تلاشى از سوي جنبش سبز براى گنجاندن خواسته هاى آذربايجان در آجنداى سبز صورت گرفته است. پاسخ به اين سوال منفى است.
دليل سكوت آذربايجان و ديگر ملل غير فارس بى شك هم صدايى با نظام جبار جمهورى اسلامى نيست چرا كه اين ملل، تضاد خويش با اين نظام را بارها و بارها به نمايش گذاشته اند. يكى از اساسى ترين دلايل آن شايد تلاش براى بازگرداندن هويت خويش است. تلاش براى عدم دنباله روى از تهران و گرفتن سرنوشت خويش به دست خويش است حتى اگر در شرايط امروز اين سكوت به حمايت ضمنى از طرف مقابل تعبير شود. اما آذربايجان چگونه بايد به ديگران بفهماند كه آنهايى كه در خرداد ٨٥ با حمايت علنى حكومت و اپوزيسيون آن به گلوله بسته شدند، تجزيه طلب نبودند، مزدور بيگانه نبودند بلكه هم چون جوانانى كه اين روزها در تهران به خيابان مى آيند خواهان آزادى بودند.
بى شك مبارزه بر عليه استبداد و ديكتاتورى نظام جبار جمهورى اسلامى جزو اهداف اساسى حركت ملى آذربايجان و جنبش سبز است. اما تضمينى وجود دارد كه در فرداى پيروزى اين جنبش سبز مطالبات به حق آذربايجان گوش شنوايى پيدا كند. چنين تضمينى وجود ندارد و با در نظر گرفتن كل حركات و تمايلات جنبش سبز نمى تواند هم وجود داشته باشد. مبارزه بر عليه استبداد لاجرم منجر به آزادى و دمكراسى نمى شود. اين هم در مورد جنبش سبز صادق است و هم در مورد حركت ملى آذربايجان. آن دسته از فعالان آذربايجانى كه وقايع تهران در شش ماه گذشته را مبارزه قدرت بين جناح هاى رژيم مى دانند بايد به اين سوال پاسخ دهند كه حتى در صورت صحت چنين نظرى اگر از فضاى ضد ديكتاتورى حاضر كه توجه و حمايت جهانى براى پيشبرد اهداف و سياست هاى ملت آذربايجان را نيز فراهم آورده است نخواهيم استفاده كنيم پس كدامين زمان براى اين كار مناسب خواهد بود. اگر نتوانيم از فرصت هايى كه پيش مى آيند براى تعميق مبارزات اجتماعى و بسط و گسترش سازمان ها و تشكلات مردمى استفاده كنيم چگونه مى خواهيم دمكراسى و پلوراليسم را بياموزيم و آنها را به كار بنديم

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

روز سياه اول مهر

روز سياه اول مهر، سمبل استعمار داخلى در راه است. استراتژى از خود بى خود كردن ترك زبانان، ترك هاى عميقى برداشته است. حفظ اين استراتژى تنها با زور چماق ممكن خواهد بود. انسان هاى ترك زبان به خود باز مى گردند و خود را باز مى يابند، نه آنگونه كه بايد مى بوده باشند، بل به همانگونه كه بوده اند و هستند و مفهوم هويت طلبى در اين جا معنى پيدا مى كند. انگلستان نيز با همين روش هاى ده ها سال گذشته كه بر تركان مى رود، بر هندوستان استعمار مى راند. ريشه تبعيض را بايد كند و به زباله دانى انداخت. و اين امر بدون اعتقاد عميق به آزادى انسانها و آزادى تعيين سرنوشت انسانها ميسر نخواهد بود. بچه هاى ما بايد بتواند به زبان خود درس بخوانند. در ادارات ما بايد زبان خودمان جارى باشد. ما خودمان بايد بر خودمان حاكم باشيم و نه آنكه همسايه بر ما حكم براند. هيچكس آقا بالا سر لازم ندارد من يكى كمتر از همه. چقدر نفرت دارم از اينكه زندانى ايده هاى تحميقى و تبعيض آميز باشم.

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

سكوت غيرمركزيان

خوب است آنهايى كه به تمدن هزاران ساله نقش بسته بر سنگ ها افتخار شبانه روزى مى ورزند كه صد البته حق شهروندى شان است با خواندن كامنت آقاى نگاهى در مورد دوست استاد دانشگاهى شان و پس از ديدن دادگاه نمايشى كذايى كمى باد از غبغب مربوطه بر گرفته، به واقعيت هاى زمينى سر تعظيم فرود آورده و جايگاه جامعه خودشان را در بستر جهانى اگر ممكن مى دانند كمى اصلاح نمايند. هنوز استاد عزيز دانشگاه الفباى آزادى و دمكراسى را بلد نيست و از جانيانى چون ا.ن. حمايت مى كند ويا مشميزكننده ترين تجمع هاى فاشيستى به اسم دادگاه به خورد ما داده مى شود. استادان ديگرى چون داريوش همايون نيز تا چند روز پيش ايستادن در كنار جمهورى اسلامى بر عليه دشمنان ذهنى شان را افتخار سياسى به حساب مى آوردند. برخى ديگر نيز سركوب خيزش مردم از سوى سپاه در آذربايجان را قابل حمايت مى دانستند چرا كه تماميت تمدن ترگل ورگل شان را در تزلزل مى ديدند. خامنه اى و بسيج و سپاه و شريعتمدارى كيهان و قس عليهذا از آسمان نازل نشده اند و جزو طبيعى همين جامعه هستند و بدينگونه نيست كه آنها اگر چون كف صابون فوت شوند آب زلال و آبى رنگ چهره بنمايد. شاه و سيستم همايونى هم جزو همين تمدن بودند. رجوى هم همين طور. يعنى كه فكرى بكر و طرحى پدر و مادر دارتر بايد تدارك ديد. هر طرح و برنامه اى كه دلش نخواهد واقعا همه مردم را در هر كجاى كشور وارد معادلات سياسى نمايد راه به جايى نخواهد برد. اگر سياستمداران تهران نتوانند مولفه هاى مهم غير مركز را وارد طرح هاى خود نمايند نبايد از سكوت غيرمركزيان تعجب زده شوند. احمدى نژاد بايد برود. شكى در اين نيست. اما اين تنها يك قدم كوچك است و اين داستان پيچيده است و راه دراز.

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

وحدت

پياله چى گرامى با تشكر از اينكه اوقات گرانبهايت را صرف سطور حقير مى نماييد. شايد هدف من از انگشت گذاشتن به روى تفاوت ها اشاره به زمينه هايى است كه باعث شده اند ما نتوانيم آزادى و دمكراسى را نهادينه كنيم. چرا من از وحدت مى ترسم. آنچه كه من از وحدت مى فهمم آن است كه وحدت بدنبال تكثرزدايى و يكسان سازى است و در خدمت گرد آوردن تعداد هر چه بيشتر انسانها حول اهدافى مجازى و غيرملموس است. تفاوت ها و اختلاف نظرها براى وحدت مضر است. وحدت نه بدنبال آگاهى بيشتر بلكه بدنبال لاپوشانى است چرا كه در غير آن صورت به هدفش نمى رسد. وحدت بهترين دستاويز مذاهب است و تاكيد خمينى بر وحدت كلمه را هنوز به ياد داريم. ما بايد از وحدت ببريم. وحدت و انديشه واحد براى جوامع انسانى به معنى ايستايى است. هر فرد انسانى نمونه اى غير قابل قياس و موجودى يگانه است و اين براى افكار وحدت طلبانه ابدا جالب نيست. هر آنگاه كه بدنبال وحدت باشيم رنگ هاى گوناگون و طيفهاى خاكسترى را نخواهيم ديد. وحدت شستشوى مغزى با خود به همراه مى آورد و دوست دارد همه يكسان و يكرنگ باشند. جوامع ما سعى داشته اند همواره وحدت داشته باشند و اين هيچگاه به نفع شان تمام نشده است. آنچه مى تواند به اجماع افراد كمك كند توافق مشروط و محدود بر اساس اهداف روشن است. من مى توانم از جنبش سبز تا جايى كه هدفش قانون مدارى، محدود كردن ديكتاتورى و دستيابى به دمكراسى باشد حمايت كنم و فكر مى كنم بيشترش هم لازم نيست. در عين حال نظر و ايده هاى خودم را دارم و دنبال هيچ سياستمدارى راه نمى افتم بلكه بر عكس به او مى گويم چه مى خواهم و وظيفه او برآورده كردن خواسته هاى "من" است. در غير اين صورت راى ام را دفعه بعد به يكى ديگر مى دهم. من مى دانم كه فردا احتمالا با همين جنبش سبز براى گرفتن حقوق تركها وارد مبارزه سياسى خواهم شد و براى گرفتن حقوق ملى و فرهنگى شان به خيابان خواهم آمد و همين سبزها مرا با اتهامات تجزيه طلبى و غيره به زندان خواهند انداخت. اميد كه چنين نشود اما من مى دانم كه چنين خواهد شد! به همين دليل وحدت هيچ پايه عينى ندارد و دامن زدن به توهمات است. اهداف بايد كاملا روشن ترسيم شوند در غير اين صورت هر كس با تصورات خودش وارد ميدان مى شود و در نهايت سر خورده و پشيمان كنار مى رود.

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

قطار سبز

براى قطار سبز و تمام سرنشينان و همراهان آن آرزوى موفقيت دارم چرا كه فكر مى كنم در پى آزادى و دمكراسى بيشتر براى پيروان خويش است. همواره بر اين نظر بوده ام كه راه حل مشكلات در راه اندازى قطار هاى متفاوت است و واقعيات دارند نشان مى دهند كه قطارهاى متفاوت و رنگارنگ لازم است. شايد اين ماشين هاى غران در زمان هاى متفاوت از ايستگاه هاى مشتركى رد شوند. اما آنها نه مدل يكسانى دارند، نه سوخت مشترك و نه محتواى برابر و بنده بر آنم كه نمى توانند هم داشته باشند. اميدوارم قطار سبز، قطار ما را هم در گذر از گردنه ها ياريگر باشد و بالعكس. اما چند و چون آن براى من در هاله اى از ابهام است. نيز اميدوارم كه تعداد قطار ها بيشتر شود و همه آنها بتوانند ايستگاه هاى خود را مشخص كنند. ايستگاه زبان يكى از اولين ايستگاه هاى قطار ماست. ايستگاه بعدى ما رسانه هاى خودى و به زبان خودى است. اما قطار سبز چنين ايستگاه هايى لازم ندارد. قطار زنان هم ايستگاه هاى خودش را دارد و لاجرم با ايستگاه هاى ديگران يكسان نيست. خلاصه مى خواهم بگويم مشكلات ابعاد متفاوت دارند و راه حل ها هم بايد متفاوت باشند. يكسان سازى و وحدت طلبى نقض واقعيات زمينى است. آزادى و دمكراسى تنها با تكثر و پلوراليسم امكان پذير است.

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

جنبش سبز

جنبش سبز خوب شروع كرده است اما سمت و سوى آتى آن تا حدود زيادى براى من ناروشن است. به قول على تبريزى مقصد قطارش نامعلوم است. قضيه انتخابات به نظر مى رسد كه چند روز ديگر موضوع عمده نباشد. بعد از آن چه خواهد شد من نمى دانم. مسلما پتانسيل بزرگى وجود دارد اما آيا از آن به موقع و در جاى خود استفاده مى شود بحث ديگرى است. روند امور در جهت مشخص و هدفمندى براى رسيدن به اهداف خاصى پيش نمى رود. شايد هم برداشت من چنين است. موسوى بر نظام و ارزش هاى آن تاكيد مى كند و مى خواهد با سازوكارهاى همين نظام تغيير ايجاد كند. اين امر مشكلات و تضاد هاى خودش را دارد. آيا مى خواهد حزب درست كند. من شك دارم كه يك حزب تازه بتواند مشكل خاصى را حل كند. در دراز مدت شايد. بدون ابتكار و خلاقيت در مبارزات اجتماعى و سياسى و بدون ديد لازم براى بهره گيرى از فرصت هايى كه مى آيند و مى روند ايجاد تغيير در اجتماع امرى بس مشكل است. تغيير يعنى كه بايد برخى چيزها را پشت سر گذاشت، بعضى تابو ها را شكست و راهى نو آغاز كرد. نقش رهبرى حياتى است اما دنباله روى از او نيز مذموم. بايد به رهبرى جهت داد و نشان داد كه شعور جمعى راه درست تر را مى رود. بايد به دنبال هدف بود ونه آدم ها. هيجان اجتماعى و التهابات لازم و خميرمايه تغييرند اما تنها بسنده كردن به آن و غرق شدن در شور آنى راه حلى براى مشكلات بزرگ نيستند. تلاش براى رسيدن به نتايجى عملى و ملموس حتى كوچك خيلى مهم است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

اعلمى، راى مرا تو دارى!

ما تصميم انتخاباتى مان را گرفته ايم و اگر آقاى اكبر اعلمى از سد بادى گارد هاى شوراى عاليه نگهبان بگذرد ما پاى صندوق راى رفته و اسم ايشان را ضربدر خواهيم زد با اين اميد كه راى مااز صندوق در آمده و درست شمارش شده و وارد آمار رسمى وزارت كشور گردد كه البته رياست عاليه شان به نظر نمى رسد كه آن چنان بى طرف هم باشند و گرنه چه باكى از نظارت خارجى داشتند. اگر هم ايشان يعنى همشهرى كانديد ما مورد غضب نيروهاى فوق الذكر واقع گرديدند چنانكه قبلا نيز در انتخابات مجلس واقع گرديده بودند، آنگاه ما انتقاد ها، افشاگرى ها و سخنان ايشان را پى خواهيم گرفت چرا كه معتقديم افرادى مثل ايشان نياز جامعه آذربايجانند. در مورد ديگر مناطق همسايه بنده زياد فضولى نمى كنم چون آن مناطق را خوب نمى شناسم و در اين زمينه كمى پا پس مى كشم. البته بنده فكر مى كنم با اين نظر تنهاى تنها نباشم. به گزارش سايت ياغيش كه عدم وابستگى شان به حركت ملى آذربايجان اظهر من الشمس و وابستگى شان به باصطلاح اصلاح طلبان شهره عام و خاص است، در آورده اند كه بنده جزو هفتاد و نه درصد مردم آذربايجان هستم كه خواهان دادن راى به اعلمى هستند. چون ما ديگر انقلابى گرى را كنار گذاشته ايم به همين دليل گزينه اعلمى براى ما جالب و خوب است. وى نه مى تواند هم چون رقباى خود قول هاى آنچنانى بدهد و نه از ديروز به فكر مناطق محروم افتاده است. ما از هر جهت كه مى سنجيم انتخاب خودمان در انتخابات به نفع يك فرد خودى دور از خرد نيست.

---

رژيم اسلامى تهران هيچ علاقه اى به برگزارى انتخابات ندارد. از هر مدلى كه مى خواهد باشد. فقهاى عظام هميشه گفته اند كه دمكراسى براى آنها بى مفهوم است و اقليت و اكثريت و اين برنامه ها در فقه و صدر اسلام وجود ندارد. آقايان اما مجبورند يا مجبور شده اند اين كار را انجام دهند و با تمام قوا نيز همواره كوشيده اند آن رااز محتوى خالى كنند. اما هميشه قادر به اين كار نيستند از جمله در آن دوم خرداد اوضاع آنگونه پيش رفت كه باب طبع "بزرگان" نبود. حالا چرا بايد با امتناع از راى دادن به آقايان ميدان بيشترى داد من نمى فهمم. مشروعيت يا عدم مشروعيت يك مفهوم مجازى و آبستراكت است و پايه حقوقى ندارد. ديكتاتورى ها به ديكتاتوريشان ادامه خواهند داد چه مشروعيت داشته باشند چه نداشته باشند كه البته بحث اثبات وجود ويا عدم وجود مشروعيت خود داستانى بى پايان است.
من اگر كانديد لايقى از نظر خودم در بين آقايان كانديدها نبينم، تمايلم براى راى دادن نيز كاهش مى يابد. اما درنهايت نبايد ميدان را براى آقايان فقها واگذاشت. حالا كه به هر دليلى مجبورند اين گونه انتخابات ها رابرگزار كنند بايد ديد بهترين رفتار چيست. اعلمى و خاتمى نمونه هاى مشخصى هستند كه نشان مى دهند امور سياسى و اجتماعى را نبايد هم چون يك جعبه سياه ديد و آن را رد كرد. اينگونه ديد از آن على تبريزلى است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

ورز با هر پيشوند و پسوندى

جناب علی تبريزلى، از مرخصى برگشته، سخنان زهر آميز هفته هاى نبوده تان را داريد با يك نيش مى ريزيد. از شما يك خواهش دارم هر گاه دست به قلم ورزى برديد لطف كرده از خود بپرسيد در اين سطورى كه سياه كرده ايد چه حرفى براى گفتن داشته ايد. اگر حرفى، معنايى، فكرى، خلاصه يك چيزى بر خلاف كامنت هاى سالهاى اخيرتان در سطور توليدى تان نباشد با يك دستور بازگشت ناپذير مايكروسافتى آن نوشته را به ديار آن سطلى بفرستيد كه هر كامپيوترى يكى از آن دارد. تلاش به ورزيد از آن سطل زياد استفاده كنيد. براى رسيدن به يك محصول خوب، خيلى بايد كار كرد و خيلى بايد دور ريخت. اگر دور ريختن را ياد نگرفته باشيد، به محصول خوب رسيدن را هم ياد نگرفته ايد. در دور ريختن ورزيده باشيد. نوشته اى كه مى خواهد خوب باشد بايد ورز-ش داد. فكر و ايده را بايد ورز داد. يعنى كه نبايد ايستاد. يك خواهش دوم هم دارم. قبل از توليد كامنت هاى خروارى برويد كمى تلاش بدنى به ورزيد. ورز_ش براى فكر كردن خيلى خوب است.
ورز با هر پيشوند و پسوندى براى شما خوب است و بنده اگر امكان طب ورزى داشتم آن را براى روح و روان شما تجويز مى كردم.

فاخته زمانى

بنده از خشم دوستان دست راستى با افكار بارز و غيرقابل انكار افراطى، تمركزجو و مركزگرا نسبت به مبارزات انسانى و بسيار قابل ستايش فاخته زمانى كه افتخار بزرگى براى آذربايجان است به هيچ عنوان تعجب نمى كنم. از اين كه فعاليت هاى اين زن بى همتا خشم برخى ها را بر انگيخته، براى من قابل فهم است براى آنكه كنه انديشه هاى اين آقايان بر اين حقير آشكار است. بر حسب تصادف اين بار نيز اين موضع گيرى ها دقيقا و مو به مو در راستاى تاييد همه جانبه سياست هاى جمهورى اسلامى است. اين حرفها را در مورد اكبر اعلمى هم به همين منوال شنيده بوديم. در مورد وقوع جنگ احتمالى آمريكا و ايستادن در كنار جمهورى اسلامى هم در همين راستا بود. ليلا زانا هر حرفى در تركيه بزند بلا استثنا و بى بروبرگرد مورد تاييد است. بنده نمى خواهم وارد اين بحث شوم. تنها مى خواهم بگويم هر حرفى تركها در داخل مرزهاى خودى بزنند بد است و همان بهتر كه همچون هشتاد سال گذشته دهانشان را ببندند. خوشبختانه ما داريم در مسير يادگيرى فرهنگ دمكراسى پيش مى رويم. سرعت ها همانگونه كه شاهديم متفاوت است. ما سوار بر قطار پيش مى رويم و سرعتمان توپ است.

۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

منتظر

ما نه تنها در بين مردم فارس و روشنفكران آن بلكه بايد در تمام دنيا افشاگرى كنيم و اين سيستم فكرى برترى جو و انحصار طلب را افشا كرده و زير ضرب افكار عمومى ببريم. مابايد نشان دهيم كه در ايران يك سيستم استعمارى حاكم بوده و حاكم است كه طبيعى ترين حقوق بخشى از انسانها را زير پا مى گذارد. ما بايد نشان دهيم كه سيستم همايونى و روشنفكر همايونى اش بانيان اين ننگ بزرگ بوده و جمهورى اسلامى بى هيچ كم و كاستى مجريان همان دكترين ها بوده است. ما حتى نبايد يك لحظه از افشاى اين فضاحت سيستماتيك ده ها ساله خسته شويم. ما بايد نشان دهيم قدرت هاى حاكمه در تهران از هر قماشى هم كه باشند، هيچ حقى عايد ما نخواهد شد، به احتمال قريب به يقين.
اما ما نه تنها اجازه نداريم منتظر روشنفكران فارس بمانيم بلكه چنين انتظارى وحشتناك است. چگونه مى شود منتظر عطاى لطف و مرحمت كسانى ماند كه خود جزو طراحان اين ظلم و ستم بوده اند. چنين انتظارى عدم باور به خود و تسليم شدن به سرنوشت تماميت خواهى است. داريوش همايون و ميرفطروس و ديگران نه تنها علاقه اى به تغيير دادن نظراتشان ندارند كه البته حق طبيعى شان است بلكه هر روز در پى جستجوى راه ها و استراتژى هاى تازه اى براى ادامه راه گذشته و پيچيدن استعمار در لفافه هاى زرين و خوشايندند. من يكى، راهم مسلما از آن ها جداست، برايشان آرزوى سلامتى دارم اما منتظر كسى از تهران نخواهم ماند.

۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

كله حسابگر

يك كله حسابگر كه هورمون دمكراسى درش تزريق گرديده باشد با قطار كردن چند فاكت و گفته و شنيده در طول زمانى رسيدن ثانيه شمار ساعت مچى اش از اين رقم جبرى به آن يكى، به ديگرسخن خيلى سريع، به يك نتيجه خيلى ساده عارى از توطيه و بگير و ببند مى رسد با اين مضمون كه خوب موضوع همانطور كه كوشاى گرامى فرمودند بر سر كشور كهن مستقر بر فلات كهنتر است و نه تنها شمالغرب آن و عضوى از اعضاى هفتاد ميليونى آن اين بار بر حسب حادثه يا توطيه كه حتى به يكى از زبانهاى مهم آن كه در آينده نزديك رسمى نيز خواهد شد تسلط گفتارى و شنيدارى و انشااله نوشتارى هم دارد خويشتن خويش را در گود گلادياتور هاى ده وجب بزرگتر از خود انداخته وهم چون هر عضو ديگر آن جامعه بلبشو كه بيشترشان فقط حرف مى زنند و بنزين ده سنتى مى زنند حاضر شده در يك مبارزه كه نتيجه آن كمابيش روشن است به مصاف اژدهاهاى آدمخوار برود و يكى هم مثل من پيدا شده و مى گويد چرا كه نه مگر ما دست مان كج است كه يكى نتواند از بين ما قد علم كند و به يك پاسخ مثبت رسيده و تا اطلاع ثانوى در صف هواداران كانديداتورى ايشان هستيم و به مخالفانمان هم احترام قايليم و از ايشان ها خواهش داريم توجه داشته باشند كه اين يك فضاى انتخاباتى است و ما هم به چند و چون پيچيدگى قضايا واقفيم فقط لطف كنيد روى فاكت ها بحث كنيد و يواش يواش عادت كنيد كه ديگر داريم از جامعه كهن خداحافظى مى كنيم و نظم تازه كه در آن تركها وزن خاصى خواهند داشت در افق درحال پديدار شدن است.

جناب تبريزلى دريغ از يك اتم واقعيت در كامنت هايتان. اگر يك جمله نوشتيد، به هر زبانى، كه بوى واقعيت از آن از دور به مشام بنده برسد اطمينان صخره اى به شما مى دهم سه جمله برايتان بنويسم.

۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه

اس ام اس به اكبر اعلمى

يك متن 88 بايتى شسته رفته تركى پيش انتخاباتى را قرار شده پس از يك نظرگيرى راهرو قطارى با رعايت تلويحى اصول دمكراسى در حركت و همه پرسى انگشت شمارانه به اكبر اعلمى اس ام اس بزنيم و ازاو يارى جوييم و بعد هم نيوزش راانتشار دهيم. البته با وجود شبكه زوار در رفته شركت محترم مخابرات دولتى معلوم نيست اين عمل از قطار پر سرعت در حال حركت ميسر باشد يا نه اما تكنيسين هاى مجرب موبايلى ما راه حلى برايش پيدا خواهند نمود كه ما البته به خاطر رعايت امور سكرت فعلا از جزيياتش در مى گذريم. ارسال اين اس ام اس از آن جهت اهميت پيدا مى كند كه در يكى از جبهه ها تعداد نامزد ها هم چون پرتقال شب عيد ناياب شده و شانس اعلمى به لحاظ جبرى افزايش پيدا نموده است. قطاريان به نظر مى رسد كانديداتورى اعلمى را كه بدون هيچ نامه فدايت شوم و قربانت بروم از سوى خود وى و بى هيچ دبدبه وكبكبه اى صورت عمل به خود پذيرفته، در روزهاى پايانى سال به فال نيك پذيرفته و حتى فردا شب مى خواهند آن را به بخشى از ترقه بازى شب چارشنبه پيوند زده و آن را جشن بگيرند. متن مزبور قرار شده از سوى كميسيون هشت نفره اى كه قبلا ازسوى مجمع هشتاد و هفت نفره اى برگزيده شده در يك نشست حداكثر هشت ساعته -دردسر هاى دمكراسى است ديگر- تهيه و روز بعد ارسال گردد. آگاهان حاشيه نگر اعتقاد تقريبا راسخ دارند كه رسوخ معنوى مفاد سخن نهان در متن مزبور در روحيه اعلمى سخت تاثير گذار خواهد بود و سخاوت او را دو چندان كرده و موجى از ورود سيل آساى تركزبان ها را به عرسه! تلاشگران سياسى خواهد افزود.

اعلمى با مرام

عباس عبدى مى گويد فارس بودن رييس جمهور ها در جمهورى اسلامى تصادفى نبوده و خود نوعى تبعيض است و هم چنين روى "با مرام" بودن سياستمداران تاكيد مى كند كه ترجمه اش از نظر من داشتن يك خط فكرى مشخص و همسويى گفته ها و اعمال و وفاداريشان به خواسته مردم است. حداقل از اين منظر اكبر اعلمى داراى هر دو مشخصه بوده و به جرات يكى از نادر ترين و شجاع ترين سياستمدارهاى سال هاى اخير بوده است. وابستگى عميق او به آذربايجان و پافشارى مصرانه و بى نظيرش بر منافع مردم آن و به استيضاح كشاندن چند باره وزراى بى كفايت و حلقه بگوش رژيم مركز از دلايلى است كه او را نه تنها در بين تركها بلكه در نقاط ديگر نيز محبوب ساخته است. حضور او در عرصه انتخابات و كانديداتورى او آزمون خوبى براى تركهاست. يك نفر از بين خودمان پيدا شده است كه صلاحيت و شايستگى پست هاى بزرگ را دارد و مى توان به او اعتماد كرد. با وافادارى به او مى توان نشان داد كه آذربايجان رييس دولت خودش را مى تواند داشته باشد و در آينده مى تواند روى افرادى مثل او حساب كند. اين يك فرصت خوب براى آذربايجان است كه بدور از بازى هاى تهران با عزمى مصمم كانديد خود را به عرصه مبارزه بفرستد و از او حمايت كند و رايش را با اسم او به صندوق بريزد. كانديداتورى اعلمى و پروسه مبارزه او و تلاش ها براى او تاكيد دوباره بر راه مركز گريز آذربايجان و ايستادن روى پاهاى خود است.

۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

اوباماى آذربايجان

"اوباماى آذربايجان" به ميدان آمد! اين يكى هيچ چيزى از آن يكى كم ندارد. اين يكي را البته در اول راه ايست خواهند داد آن يكى اما قطارش را به مقصد رساند. آذربايجان با افرادى چون اعلمى نشان مى دهد كه شايستگى ايستادن روى پاى خود را دارد. روى پاى خود يعنى پارلمان خودى و تعيين سياست خودى بر اساس آزادى و قواعد بازى دمكراسى. اعلمى ها اولين نشانه هاى بروز و وجود سياستمدارانى در سطح ملى و بين المللى براى آذربايجان هستند. آنهاهر چه بيشتر سانسور شوند و ناديده گرفته شوند به همان اندازه در بين مردم قويتر خواهند شد. به نظر من جنبش آزاديخواهى و دمكراسى جويى آذربايجان بايد از فرصتى كه بدست آمده به نحو احسن سود جويد. كار وتلاش حول كانديداتورى اعلمى تجربه خوب و ارزنده اى است كه نبايد آن را از دست داد. كانديداهاى "تهران" هيچ تره اى براى آذربايجان خرد نخواهند كرد. اميد ها رابايد در اعلمى ها جست. گذشته او نشان مى دهد كه لياقت ايستادن در پست هاى مهم رادارد و فضاى پيش روى ما براى انتخابات امكانى است براى راندن دوباره او به مركز رويدادهاى سياسى. كانديداتورى اعلمى از آن فرصت هاى سياسى است كه آذربايجان بايد به پيشوازش رفته و از آن استقبال كند. ما اكنون كسى راداريم كه مى توان از او حمايت كرد چرا كه تنها به نفع آذربايجان خواهد بود. ذره بين ها را بايد در جيب گذاشت و به افق باز پيش رو چشم انداخت.