۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

تماميت ارضى

تماميت ارضى: من شخصا اميدوارم كه مسايل حاد و عاجل سياسى در ايران در چارچوب مرز هاى جغرافيايى و به ديگر سخن با حفظ تماميت ارضى در ايران حل و فصل شوند. يكى از اين مسايل مبرم كه روز به روز بر حدت آن افزوده مى شود مسيله ملى در ايران مى باشد. به ديگر سخن نابرابرى هاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى ، تقسيم ناعادلانه قدرت و ثروت بين ملل مختلف در آن، فشار ها و ممنوعيت هايى كه حتى با زدايش قدرت حاكمه فعلى هيچگونه چشم انداز جدى براى رفع آنها وجود ندارد و من حتى آن را به استعمار داخلى تشبيه مى كنم تا ابعاد فاجعه براى غيرحاشيه نشينان ايران ملموس تر شود. ذهنيت بزرگى دارد در بين ملل غير فارس شكل مى گيرد بدين صورت كه مسيله قدرت در كشور ايران بدون در نظر گرفتن مولفه ملل قابل حل نيست. يك حقيقت نهانى دارد از زير زمين ستم و تبعيض سر بر مى آورد با اين مضمون كه دمكراسى در ايران بدون در نظر گرفتن حقوق ملت هاى غير فارس، بدون شركت دادن مستقيم ملل ديگر در قدرت مركزى به مفهوم داشتن اهرم هاى قدرت قابل دسترسى نيست. منظور نه افرادى است كه به كردى و يابلوچى حرف ميزنند و يا بلدند كمى زبان ديگرى غير از فارسى حرف بزنند و يا پدر بزرگشان اهل فلان جا بوده و يا عمه شان زاده فلان روستا در مغان است! موضوع مهم، شركت دادن ملل ترك و عرب و كرد و بلوچ و ديگران با حقوق برابر در قدرت است آن هم از طريق افراد و ارگان هايى كه منتخب آن مردم هستند و منافع آنها را نمايندگى ميكنند. ادعاى آنكه فلان شخص چون بلوچى حرف ميزند و در كابينه نشسته پس قدرت دست بلوچى هاست و يا بلوچى ها در قدرت سهيمند، مضحك وسخيفانه است. تيورى غير عينى و بى پايه و اساس “ملت واحد” و “زبان واحد” كه تنها با زور “تفنگ” در كله ها فرو رفته و متاسفانه خوب هم جا افتاده، به پايان عصر خود رسيده است. كسانى كه اين حقيقت و ضرورت هاى سياسى منتج از آن را نمى بينند، دارند ما رابه سوى يك سراشيبى خطرناك مى برند. ناديده گرفتن خواسته هاى ملل غير فارس در پلان سياسى آينده، به استبداد ديگرى ختم خواهد شد.

ايران حداقل در هشتاد و اندى سال اخير همواره يك سيستم سياسى ددمنش و ديكتاتورى داشته و همه چيز تحت الشعاع تبليغات و دروغگويى هاى آنها بوده است. بسيارى از حقوق بين المللى در رابطه با ملت ها در ايران جدى گرفته نشده و نمى شود. مرگ خوب است اما براى همسايه! حق تعيين سرنوشت براى يك ملت يك حق شناخته شده بين المللى و رسمى از سوى سازمان ملل متحد است. ارايه هر گونه راه حل جامع سياسى درايران بدون در نظر گرفتن اين حق بى نتيجه خواهد ماند. يك بار براى هميشه بايد به اين امر آگاه شد كه ترك ها در هيچ زمينه اى هيچگونه برتر ى نسبت به بلوچ ها ندارند و فارس ها هم نسبت به كردها همين طور، و الى آخر. ارض ايران متعلق به تمام اين هفتاد ميليون انسان است و آنها تصميم مى گيرند كه با آن چه كنند. هيچ آيه قرآنى در اين زمينه وجود ندارد و هر كس بخواهد از ايده سياسى مطلوب خودش، چماق درست كند، دمكرات نيست. تماميت ارضى يك مفهوم سياسى است و در متن و در كانتكست منافع ملل ايران مى بايد مورد بحث و جدل قرار گيرد. سو استفاده از باورهاى نادرست مردم وتهييج وشوراندن آنها برعليه دگر انديشان و به اين وسيله پرده انداختن روى مسايل و مباحث واقعى، نادرست و عوام فريبى است. اگر واقعا و پيگيرانه معتقد به برابرى واقعى ملل متفاوت هستيم نمى توانيم خودمان در مسند قدرت بنشينيم اما شرطى را جلوى پاى ديگران بگذاريم كه فردا با همان شرط بتوانيم آنها را از سر راه برداريم. اگر بلوچها را وادار كنيم كه اول خود را ملزم به حفظ تماميت ارضى بكنند و آن ها هم به آن عمل كنند فردا تا قدم از قدم برداشتند مى گوييم شما تماميت ارضى را به خطر انداختيد. اگر حتى استفاده از يك استعاره دليل برعقب ماندگى تلقى مى شود، ديگر بقيه اش معلوم است.

اگر هدف، بازى دمكراسى با قواعد مخصوص به آن است، پس ديگر از رقيب سياسى مان قبل از شروع بازى درخواست آوانس نكنيم. همه ما برابريم و حقوق و وظايف برابر داريم. ملزم كردن رقباى سياسى به امرى كه قابل سو استفاده است و پتانسيل آن را دارد كه با همان الزام، ملزمان را فرستاد تا آب خنك بخورند، فريب است. هيچ نوع ضمانتى نمى توان به ترك ها داد كه از الزام آنها به تماميت ارضى درآينده سو استفاده نشود غير از سهيم كردن برابر حقوق آنها در قدرت سياسى. تا يك نفر بخواهد براى آوارگان قره باغ كمك جنسى جمع كند متهم به در خطر انداختن تماميت ارضى شده و بنا بر آن الزام، راهى پشت ميله ها مى شود. نمى توان ديگران را ملزم به پذيرش يك الزام سياسى كرد و در شعف پيروزى غوطه ور شد اما سياست هاى تبعيضى را ادامه داد. جهت گيرى و فضاى حاكم بر روشنفكران و نويسندگان و سياستمداران فارس تبار اپوزيسيون به هيچ عنوان نشانى از تحرك و چرخش در مسيله ملى را نشان نمى دهد و به همين خاطر ملزم كردن كسانى كه در مقابل رژيم ج.ا. پرتحرك تر عمل مى كنند و مترقى تر نقد مى كنند و در فشار آوردن به رژيم كوشا تر هستند و مهمتر از همه به اصل برابرى معتقدند، تنها نشان از بيم دارد. و اين بيم ذهنيت منتظرانى است كه شتابى در مبارزه ندارند.
زمان عوض مى شود و پوسته انداختن آن بى درد نيست. با راه و روش هاى تاكنونى مى توان در ايران حكومت كرد اما فقط با زور. اگر كسى دلشوره و نگران تماميت ارضى ايران است، مى بايد واقعيات را ببيند، جريمه اى را كه صربها چند هفته پيش به خاطر اعمالشان در كوزوو دريافت كردند را ببيند و فكرى به حال اين فرش نفيس و زيبا بكند. تنها، هنر دمكراسى است كه اين فرش را هم چنان فرش نگاه خواهدداشت.

ملزم كردن ديگران به حفظ تماميت ارضى ممكن و قابل اجراست. اما ملزم شوندگان مى بايد همه حقوق برابر و همه قدرت مساوى داشته باشند. آن موقع نمى شود آن بابا را به خاطر جمع آورى كمك جنسى به همين راحتى پشت ميله ها فرستاد.

هیچ نظری موجود نیست: