۱۳۸۷ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

ايده آليست

آقاى صنمى با هر كامنت بيش از پيش نشان مى دهد كه تا چه اندازه ايده آليست بوده و نظراتش در چه كاخ بلورين و زيبا اما در عين حال دور و دست نايافتنى گرفتار هستند. من هم با جدايى دين ازسياست كاملا موافقم اما بر خلاف ايشان معتقدم كه اين كار در جامعه ايران از امروز به فردا عملى نخواهد بود. بيش از هر چيزى آگاهى گسترده مردمى براى اين كار لازم است. برداشت من از لحن و نحوه برخورد و رفتار ايشان آن است كه تمايل نشان مى دهند با دور زدن اراده مردم، اراده خودشان را كه به قول آميرزا خطاب به من به “حقيقت مطلق” رسيده اند، بر مسند قدرت بنشانند. ايشان با تيورى هايشان بخش بزرگى از نيروهاى آلترناتيو و اصلاح طلب داخلى را به كلى كنار ميگذارند و با ايده هايى كه هدف حداكثر را در همان ابتداى كار طلب ميكند، مسلما به غير از تنى چند از نزديك ترين ياران نزديك شان را كه انگشت شمار هم خواهند بود نخواهند توانست با خود همراه كنند.

اين گونه سخن گفتن و نظر دادن و تيورى ساختن در كوران واقعيات جامعه حتى يك روز هم دوام نمى آورد. اين نظرات به روشنى عدم وجود تجربه سياسى دارنده اش را نشان مى دهد. اين نظرات نه برخاسته از واقعيت هستند، بل مى خواهند خود را بر واقعيات تحميل كنند. اين افكار دارنده اش را عملا در كنار مرتجعان قرار مى دهد تا هر كس را كه از خواسته حداكثرش عدول كرد بكوبد. او بايد اعلمى و امثال او را بكوبد چرا كه منطبق با معيار هاى بهشت گونه او نيستند. جرم اعلمى آن است كه بلند گو برنداشته و در ميدان ساعت تبريز خواستار سكولاريسم نشده است. چه تيورى نابى! چه نتيجه فلاكت بارى!

ايشان يك ديد دگم در باره دين و مذهب و رابطه آن با سياست دارند. همه كسانى را كه مسلمان و سياسى هستند هم چون جادوگران شيطانى مى بينند كه بايد همه را دمونايزه كرد! ايشان اصلا هيچ تفاوتى بين گروه ها و دسته جات داخل حكومت نمى بينند. مثلا عباس عبدى احتمالا در نظر ايشان فرقى با جنتى ندارد! براى تحميل نظراتشان بر واقعيات ديد يك جانبه شان را اينگونه به نمايش مى گذارند:

[جوامع پیشرفته که خدا و دین را در کارهای سیاسی دخالت نمی دهند …با مشاهده بی عدالتی در جامعه و جهان گامهای عملی در جهت تعدیل به عدالتی ها مینهند…پیشرفت کار بشر و آزادی های او از روزی شروع شده است که دین یک امر خصوصی و شخصی شده است و به عبادتگاهها مختص شده است…]

من بسيار دوست مى داشتم كه دين همين امروز از حكومت جدا مى شد اما چشمم را نمى توانم به روى واقعيات ببندم و مثل ايشان آنها را يكسويه ببينم. اگر كسى فكر ميكند كه در ايتاليا و اسپانيا و آلمان و ديگر كشورهاى اروپايى دين را در کارهای سیاسی دخالت نمی دهند بايد بگويم واقعيت اين جوامع را نمى شناسد. اگر نمى دانيد قدرتمندترين احزاب سياسى اروپايى مذهبى هستند پس بهتر است بدانيد. جدايى دين از حكومت بسيار خوب است و با تجربه ايران درسه دهد گذشته امرى بسيار ضرورى. اما اين كار نه به اين سرعت مطلوب آقاى صنمى عملى خواهد شد و نه هم چون موشكى عمل خواهد كرد تا ما را به قلب مدرنيته شليك كند. واقعيت ها پيچيده تر هستند و شسته رفتگى افكار دبيرستانى را ندارند.

هیچ نظری موجود نیست: