۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

روز جهانى زبان مادرى و هشتاد و اندى سال يوغ ايرانى

روز جهانى زبان مادرى و هشتاد و اندى سال يوغ ايرانى

در گذر زندگى روزمره انسانى، شايد هشتاد و اندى سال مدت زمان درازى به نظر آيد اما در جلوه گاه پهناى تاريخ، اين درازه زمانى بسيار كوتاه تر از آن است كه بتوان در طول آن، يك جمع انسانى را از سازه هاى استحكام بخش و درونى آن جدا ساخته و با سازه هاى بيگانه جايگزين كرد. علم پزشكى قادر است قلب و ريه و كبد و تقريبا هر عضو پيكر انسانى را با عضوى غريبه تعويض كند. اما خوشبختانه هيچ علمى تا به امروز به منصه ظهور نرسيده تا بتواند علقه هاى عاطفى، زبانى و فرهنگى انسانها را از بين ببرد. يك جمع انسانى بسيار بيشتر از تنها جمع تك تك اعضاى آن است و تعويض مغز آنها نيز، شايد حتى اگر روزى چنين امرى ميسر گردد، نمى تواند تاروپود رشته هاى نامريى زندگى جمعى و گروهى انسانها را نابود سازد. آنچه كه فرهنگ، تبار، زبان، عادات و رسوم مشترك در بين انسانها ناميده مى شود با اراده ديگران به آسانى از بين نمى رود. حداقل هشتاد سال براى اين كار زمان كوتاهى است. در ساليان گذشته تركان آذربايجان و ساير نقاط ايران با وجود تمام تلاش هاى مذبوحانه و دروغ هاى حكومت هاى استبدادى مركز، زير بار اضمحلال هويتى خويش نرفتند و دست رد بر سينه هر تفكر و عمل شونيستى زدند. امروز ديگر خيلى ها به اين حقيقت تلخ واقف شده اند كه هدف سياست هاى تهران نابودى زبان و فرهنگ و تاريخ تركها در داخل ايران بوده است. روند جريانات اجتماعى و سياسى سال هاى اخير در آذربايجان نشانه بارز يك خودآگاهى عظيم و بى بازگشت اجتماعى و حتى يك رنسانس فرهنگى-سياسى است. آگاهى به اين موضوع سكوى حركت مستحكمى است به سوى مطالبات جدى و بازگشت به خويشتن تركى خويش.

زبان تركى يكى از اهداف مركزى مبارزه بر عليه تركان و تحليل بردن آنها در فرهنگ كاذب و غير عينى ايرانى بوده است. حداقل اين وجه، در زندگى عادى مردم بسيار ملموس بوده است. در اين زمينه حتى بى شرمى و جنايت فرهنگى را تا آنجا پيش برده بودند كه با نهادن قلك هاى جريمه در كلاس هاى درس دانش آموزان در آذربايجان آنها را از سخن گفتن به زبان مادرى خودشان بر حذر مى داشتند. براى ما تاريخ ديگرى نوشتند، ما را دون پايه شمردند و ما مجبور از مهاجرت شديم، اقتصاد ما را پس بردند و ما را تبديل به برده خود ساختند. ساليان آزگار براى ما جوك هاى توهين آميز و شرم آور ساختند. آپارتايد در عمل به دكترين حكومت هاى تهران تبديل گشت و تا به امروز به حيات زشت و جان سخت خود ادامه داده است. هشتاد و اندى سال گذشته به وضوح تمام ثابت كرده است كه تهران فقط يك سياست در مقابل تركها مى شناسد و آن تحميق و تبعيض و آسيميلاسيون بوده است. جوهره تفكر و عمل سياسى از تهران به سوى آذربايجان آقا بالا سرى و برترى بينى بوده است. پس از سركوب جنبش خلق مسلمان در اوان انقلاب بيست و دوم بهمن بار ديگر اما اين بار با توله بار عظيمى از تجربه و دانش، تركان و در راس آنها آذربايجان قدم در راه باز پس گيرى هويت خويش گذارده است. آذربايجان دارد پس از مدتها براى اولين بار اراده مستقل خود را به نمايش مى گذارد و طبيعى است كه بسيارى را اين عمل خوش نخواهد آمد.

آزادى كامل زبان تركى، رسميت دادن به آن، تضمين برابر حقوقى مطلق آن با زبان فارسى در مرز هاى ايران عاجل ترين و گرهى ترين مطالبه براى ايجاد جو اعتماد در جامعه ترك زبان است. زبان تركى بايد دقيقا همان حقوقى را دارا باشد كه زبان فارسى داراى آن است. هزينه ها براى بسط و گسترش و هم چنين حفظ زبان تركى بايد برابر با زبان فارسى باشد. هيچ زبانى نبايد برتر دانسته شده و از هر گونه امتيازات خاص نسبت به زبان هاى ديگر محروم باشد. زبان رسمى و ادارى و حقوقى در آذربايجان بايد زبان مادرى آن يعنى تركى باشد. اين ها شمه هايى از خواسته هاى عاجل آذربايجان از ديد نگارنده اين سطور در مورد زبان تركى است. تركها همان اندازه زبان مادريشان را دوست دارند كه فارس ها زبان فارسى را. هر گونه تلاش براى برترى جويى به نفع يك زبان خاص تلاشى است براى ايجاد تبعيضات و تنش هاى اجتماعى آينده. برابر حقوقى كامل، تنها راه روشن براى زندگى تفاهم آميز همسايگان با زبان هاى متفاوت است. اگر قرار باشد تركها و فارسها در چارچوب يك كشور و به صورت مسالمت آميز زندگى كنند اولين قدم براى ايجاد چنين نظام سياسى، آزادى زبان تركى از يوغ شونيسم است. زبان تركى اولين سنگر براى آغاز رفع تبعيض از تركهاست.

در دنياى امروز در كشورى كه حاكميت آن و افكار برترى طلبانه مركزى آن ادعاى اتكا بر تمدن هاى اسلامى و آريايى دارند، تاكيد سيستماتيك بر منع انسان هاى ترك زبان از آموزش به زبان تركى و دور نگاه داشتن آنها از هويت تاريخى آنها و تلاش همه گونه براى مسخ فرهنگى آنها يكى از شرم آورترين و ننگين ترين اعمالى است كه به نام ايرانيت بدانها عمل مى شود. با گراميداشت روز جهانى زبان مادرى كه وجود آن به خودى خود ضديت فرهنگ مركز گراى ايرانى با مظاهر تمدن مدرن جهان امروز را نشان مى دهد مبارزه خود براى باز پس گيرى هويت و زبان و تاريخ خود را پى گيريم و خود را از زير يوغ پوتين هاى جابرانه مركز رها سازيم.


۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

جنبش سرخ: بيان اراده ملى و تاكيد بر مطالبات آذربايجان

تحت تاثير رويدادهاى قبل از انتخابات بيست ودوم خرداد و كودتاى نظام بر عليه نتايج آن، شخصا دوست داشتم آذربايجان با تاكيد بيشتر بر خواسته هاى ملى خود به اعتراض به پا مى خاست و براى راندن حاكميت ضد انسانى در تهران مشت هاى آهنين خود را بلند مى كرد. در ذهن من چنين قيامى مى توانست يك بار ديگر هم چون روزهاى خرداد سه سال گذشته سيلى محكمى به صورت رژيم جبار جمهورى اسلامى فرود آورد. اما چنين نشد.

قبل از هر چيز بيان و پذيرش اين واقعيت عينى، نكته مهمى است. آذربايجان به معنى واقعى كلمه پس از انتخابات خرداد امسال سكوت خيابانى كرده است. اين سكوت خيابانى حق اوست چنانكه قيام خرداد هشتاد و پنج نيز حقش بود. اگر اكثريت قريب به اتفاق ملتى امرى را به صلاح خود مى داند ابتدا و قبل از هر چيز بايد اين واقعيت را پذيرفت و به آن احترام گذاشت. پخش اخبار دروغ در مورد انواع و اقسام تظاهرات در ماه هاى گذشته در آذربايجان از سوى مركز، عدم احترام به خواست يك ملت و تلاش براى دور زدن اراده سياسى اوست. هر كس به هر نحوى كه دلش مى خواهد مى تواند اين قضيه را بررسى و تحليل كند اما اجازه ندارد در اصل مطلب خدشه وارد كند. شرط اول دمكراسى احترام به خواست و راى ملت است. همگان بايد اين امر را پذيرفته و خود را با آن انطباق دهند.

در كنار اين سكوت خيابانى، حركت اجتماعى و بسيار وسيع ديگرى در زير چتر حمايت از تيم سرخ تيراختور در ماه هاى اخير در حال تكوين است و اندك غور و تفحص در رويداد هاى حول و حوش آن نشان مى دهد كه اين حركت تا چه اندازه سياسى و تا چه اندازه همه گير و مردمى است و چرا رژيم جمهورى اسلامى اين همه از آن واهمه دارد. اين حركت دارد مى رود به جنبش سرخ آذربايجان كه ريشه در آن دارد و متعلق به اوست و مطالبات او را طرح مى كند تبديل شود. حال بايد از مركزيان پرسيد چرا از جنبش سرخ ما حمايت نمى كنيد و با سياست هاى سركوب رژيم همراه مى شويد و به عنوان مثال كوچكترين اعتراضى به تقلب در برنامه ورزشى نود نمى كنيد.

پرسيدنى است چرا سكوت ده ها ساله مركزگرايان در مقابل انسانى ترين و طبيعى ترين خواسته هاى آذربايجان مجاز است اما سكوت خيابانى چند ماهه او از ديد آنان مذموم به شمار مى رود. مگر آذربايجان چيزى به كسى بدهكار است. آيا انتظار بيجايى نيست وقتى همراهى و همزبانى از آذربايجان در مبارزه طلبيده شود اما مطالبه آزادى زبان او با سكوت برگزار شود؟ جنبش سرخ مردم در ماه هاى اخير در حمايت از تيم تيراختور نشان مى دهد كه شعور سياسى در اين خطه تا چه اندازه بالا رفته است. ديدن اين نكته مهم است كه ملت آذربايجان براى پيش بردن اهداف خود از روش هاى متنوعى بهره مى جويد كه در نوع خود كم نظير است.

در سال هاى اخير در بطن جامعه آذربايجان تغييرات عميقى به وقوع پيوسته است. اين جامعه ديگر نمى خواهد دنباله روى كند و خود را جزيى از يك كل پوشالى بداند. آذربايجان راه خود را جدا كرده و پل هاى پشت سر خود را شكسته است. اين جامعه ديگر به دوران تبعيض ملى و فرهنگى و اقتصادى باز نخواهد گشت. جنبش هاى اجتماعى آذربايجان چون قورولتاى قلعه بابك، قيام خرداد سه سال پيش و جنبش سرخ نشان مى دهد كه چه پتانسيل عظيمى در متن اين جامعه براى تغييرات اساسى نهفته است.

حركت ملى آذربايجان هويت طلب است يعنى كه مى خواهد به تاريخ، فرهنگ، عزت و شرافت انسانى خويش بازگردد و كاملا بديهى است كه ديگر دنبال هيچ جريان و سياستى نيفتد كه منطبق با مطالبات ملى آن نباشد. حركت ملى آذربايجان دمكراتيك بوده و در پى راه اندازى سازوكارهاى جامعه مدرن و آزاد است. اين حركت ذاتا با هر چه كه بوى جمهورى اسلامى از آن برخيزد در تضاد است. حركت ملى آذربايجان پلورال است و وجود جريان هاى فكرى متفاوت در آن اثبات اين مدعاست. آذربايجان به آن درجه از رشد سياسى رسيده است كه ديگر سياهى لشكر هيچ جريان ديگرى نخواهد بود.

تجربه انقلاب بهمن پنجاه و هفت به روشنى كامل نشان مى دهد كه هر مبارزه ضد استبدادى به آزادى ختم نمى شود. تجارب گرانبهاى سى سال اخير درس هاى آموزنده بسيارى دارد و آذربايجان نشان مى دهد كه از آنها بسيار آموخته است. هر آن قدمى كه بخواهد مطالبات اين ملت را مسكوت بگذارد، همان بهتر كه برداشته نشود. مطالبات ما بايد با وضوح كامل طرح و براى اجراى آنها تضمين هاى مكفى و عملى داده شود.

آيا مركزگرايانى كه بدنبال حذف استبداد در تهران هستند بدون التزام عاجل به رعايت اساسى ترين حقوق ملل غير فارس خواهند توانست اين حقوق را تامين كنند؟ آيا نبايد از آنها كه در پى برقرارى حقوق بشر در تهران هستند پرسيد پس چرا در هيچ كجا از قربانيان و زندانيان سياسى ترك زبان حمايتى به عمل نمى آيد؟ چرا و به چه دليل اولين و مهم ترين تضمين پنج روشنفكر فارس خطاب به سردمداران نظام در «خواسته های بهینه جنبش سبز» برقرارى تماميت ارضى است؟ مگر تماميت ارضى در خطر است كه شما مى خواهيد آن را از خطر برهانيد. اين داستان چقدر شباهت زيادى به حمايت يك جانبه داريوش همايون از جمهورى اسلامى دارد كه به يكباره اعلام كرد حاضر است براى حفظ تماميت ارضى ايران در كنار جمهورى اسلامى بماند. او دو سال پيش چنين گفت: "من بنا به عادت، بی پرده ترین موضعگیریها را کرده ام و در بیش از یک مورد و از مدتها پیش اعلام داشته ام که در صورت حمله به ایران یا تجزیه کشور موقتا در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهم گرفت."
http://www.d-homayoun.info/HTfile/Khatar.htm

براستى هدف از چسبيدن هميشگى و تاكيد متوالى به "اصل قرآنى" آقايان كه همانا تماميت ارضى باشد، چيست؟ آيا آنان به دنبال جستجو براى نكات مشترك با نظام حاكم هستند. آيا آنان به دنبال تهديد ملل غيرفارس هستند. آنان بدنبال هر چه هم باشند، چنين بيانيه هايى نتيجه اى جز ايجاد بد بينى و گل آلود كردن فضاى سياسى نخواهد داشت.

حركات حساب شده و بدور از احساسات تنها راه منطقى است كه مى تواند به نتيجه بيانجامد. ماجراجويى هاى سياسى نبايد در آذربايجان امكان بروز بيابند. براى رسيدن به خواسته هاى خود، آذربايجان بايد منافع ملت تحقير شده و مظلوم خود را در نظر بگيرد. آزموده را آزمودن خطاست. امروز لحظه اى غفلت از حقوق و منافع آذربايجان و كوچكترين خطا در عملكردها و تصاميم سياسى مى تواند تاثيرات منفى دامنه دارى در آينده به بار آورد. بى ترديد نبايد فرصت هاى سياسى و اجتماعى را از دست داد. اما در افتادن در ماجراجويى هاى سياسى و بدون چشم انداز نيز مى تواند ضربات سهمگينى به دنبال داشته باشد.