۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

آذربايجان و ماجراجويى هاى اتمى تهران

روز بيست و ششم آوريل، سالروز حادثه نيروگاه هسته اى چرنوبيل واقع در اوكراين است. در طى اين فاجعه درسال ١٩٨٦ ميلادى، انسان هاى بسيارى كه رقم آن هيچگاه به درستى مشخص نشد به هلاكت رسيده واشعه هاى بسيار زيانبار آن حتى به اروپا نيز رسيدند. در پى انفجار رآكتور و آزاد شدن اشعه هاى اتمى، تمام گياهان، جنگل ها و مزارع آلوده شده و ريزش برف و باران و رسوب آنها آب هاى زمينى را نيز آلوده ساخت. حيواناتى كه از گياهان تغذيه مى كردند اشعه ها را وارد بدن خود كردند و به اين ترتيب چرخه طبيعى، انباشته از اشعات كشنده گرديد كه تا هزاران سال از بين نخواهد رفت. پيامدهاى ناگوار اجتماعى، فرهنگى و روانى و اثرات وخيم آن در آينده، قابل توصيف و سنجش نيست. پس از اين حادثه تمام دنيا به هلاكت بار بودن اخذ انرژى از طريق نيروگاه هاى اتمى پى برد و حركت هاى مردمى بر عليه آن شدت گرفتند.

بر خلاف تصور عام، توليد برق از طريق نيروگاه هاى اتمى براى انسان ها خطرناكترين و براى محيط زيست بدترين گزينه است. چرخه توليد ميله هاى اتمى براى اخذ انرژى گرمايى، پيچيده و حامل خطرات بزرگى براى كاركنان و عموم است. انتقال اين مواد از مراكز توليد و غنى سازى به نيروگاه ها، تمام مناطق اطراف را تحت تاثير اشعه هاى زيان بار قرار مى دهد. زباله هاى اتمى، ماه ها پس از مصرف، آن اندازه تشعشع بالايى دارند كه در ابتدا در خود نيروگاه ودر داخل محافظ ويژه نگاهدارى و براى حمل به محل هاى نگاهدارى "ابدى" آماده مى شوند. اين زباله ها صدها هزار سال اشعه زيان بار دارند و به همين دليل بزرگترين مشكل توليد انرژى هسته اى را تشكيل مى دهند. هيچ جاى امنى وجود ندارد تا بتوان زباله ها را در آنجا براى صدهزار سال آينده انبار كرد. حوادث طبيعى در پوسته زمين قابل پيش بينى نيستند و به همين دليل زباله هاى اتمى ريسك بزرگى براى موجودات زنده و گياهان به شمار مى روند.

خطرات بى شمار و فاجعه بار حول انرژى اتمى بسيارى از كشورها را بر آن داشته تا در باره توليد برق از طريق نيروگاه هاى اتمى بطور جدى تجديد نظر كنند. سازمان هاى مردمى و بويزه ساكنان اطراف موسسات اتمى و خود نيروگاه ها بيش از همه به مخالفت با اين نوع توليد برق برخاسته و سياستمدارها را تشويق به پيدا كردن راه هاى ديگرى از جمله استفاده از انرژي خورشيد و باد مى كنند. اينگونه طرح ها و پروژه ها سال هاست كه آغاز شده و با نيروى بزرگى در حال گسترش است.

حال سوال اينجاست كه آيا حاكميت جمهورى اسلامى اينگونه فاكت ها را نمى شناسد؟ چرا در كشورى كه انرژي خورشيد و باد به وفور وجود دارد هيچ پروژه اى جدى براى توليد برق از آنها وجود ندارد؟ چرا رژيم جمهورى اسلامى تا اين اندازه روى استفاده از انرژى اتمى اصرار دارد؟ چرا وقتى اروپايى ها به فكر توليد برق در آفريقابه وسيله نور خورشيد و انتقال آن به كشورهاى خود هستند، جمهورى اسلامى كه دو كوير بزرگ و آفتابى دارد به فكر تقليد اين ايده ها نمى افتد. چرا در كناره هاى همين كوير ها كه باد هميشه در حال وزيدن است دولتمردان اسلامى به فكر نصب گسترده نيروگاه هاى بادى نمى افتند؟ آيا هدف واقعا توليد برق است؟ اگر كسى سرش را زير برف فرو نكرده باشد مى داند كه هدف مردان جمهورى اسلامى دستيابى به تكنولوژى ساخت بمب اتمى است تا بتوانند باآن قدرت خود را ابدى كنند و به زعم خودشان احدى قادر نباشد به آنها بگويد بالاى چشمت ابروست. تفسيرى كه آقايان از آيات آسمانى دارند و آن قدرت الهى كه به ديده خودشان جانشينش در زمين هستند و عملكردهاى ساليان دراز قدرتمداريشان، هيچ شكى باقى نمى گذارد كه آنها هدفشان ساختن بمب است.

دولت اسلامى تهران به دليل سياستهاى غلط اتمى اش، در آينده با مشكلات و محدوديت هاى فزاينده اى در سطح بين المللى روبرو خواهد شد. تحريم ها در درجه نخست مردم عادى و بويژه مناطق غير فارس نشين را تحت فشار قرارخواهد داد چرا كه محدوديت ها در آن نقاط انعكاس جدى پيدا نمى كنند. آذربايجان تاكنون نه تنها هيچ نفعى از سياست هاى ماجراجويانه اتمى جمهورى اسلامى نبرده بلكه در آينده نيز فقط زيان هاى اقتصادى و مضرات ناشى از تحريم هاى بين المللى نصيبش خواهد شد. ايجاد هرگونه موسسات و يا نيروگاه اتمى در خاك آذربايجان تنها به زيان ملت آذربايجان خواهد بود چرا كه مديريت پايين جمهورى اسلامى خطرات حوادث ناگوار را بالا خواهد برد. آذربايجان بايد حساب خود را از قداره بندى اتمى مركز جدا كرده و خط خود را در اين مناقشه نيز با تهران، چه حكومت و چه اپوزيسيون اتم دوست آن، متمايز كند.

خاك آذربايجان بايد مبرا و پاك از بازى هاى اتمى جمهورى اسلامى بماند. ما را به اتم شما اميدى نيست، شر مرسانيد. كوچكترين اشتباه در مراحل توليد، غنى سازى، مصرف و انبار كردن مواد هسته اىن مناطق بزرگى از سرزمين ما را بلا استفاده كرده و منجر به نابودى انسانها و ثروت هاى ملى خواهد شد. حركت ملى آذربايجان بايد راه خود را آشكارا از راه كج اتمى حكومت مركزى جدا ساخته و بر توليد برق از راه هاى نوين و كم خطر تاكيد كند.

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

دروغ بزرگ، مصلاى بزرگ تر و نابودى ارك تبريز

دروغ بزرگ، مصلاى بزرگ تر و نابودى ارك تبريز

یوزف گوبلز سیاست مدار نازى و وزير روشنگری و پروپاگانداى دولت آدولف هيتلر مى گويد دروغ بايد آن اندازه بزرگ باشد كه هيچكس نتواند باور کند که کسی جرات آن را دارد كه چنین بیشرمانه حقیقت را زير پا بگذارد. به ديگر سخن دروغ را بايد آن قدر بزرگ گفت كه همه به سادگى آن را باور كنند. حاكمان جمهورى اسلامى گر چه اين سخن را آشكارا بر زبان نرانده اند اما همواره يكى از خطوط اصلى سياست هايشان بوده است. سخنان احمدى نژاد در باب اينكه ايران بزرگترين قدرت اقتصادى دنياست از جنس همان دروغ بزرگ گوبلز است كه مى دانيم سرنوستش به كجا ختم شد. يا اين سخن كه ايران عادل ترين و معنوى ترين كشور دنياست، تنها به درد تحميق مردمان ساده دلى مى خورد كه فكر مى كنند چون حكومت اسمش اسلامى است پس لابد محتوايش هم بايد اسلامى باشد و تصورش را هم نمى كنند كه حكومتيان بتوانند چنين ياوه هاى گنده اى سر دهند.

دروغ بزرگ گفتن البته در چارچوب حرف باقى نمى ماند و به مرور زمان خود را در عرصه هاى ديگر نيز نشان مى دهد. چون هدف تحت تاثير قرار دادن كاذب توده هاى مردم است و اين كار از طريق حس بينايى به راحتى قابل دسترسى است، قدرتمداران نامشروع براى به رخ كشيدن قدرت خود دست به پروژه هاى بزرگ از قبيل ايجاد سد بزرگ، ساختمان بزرگ و غيره مى زنند. ايجاد بناهاى بسيار بزرگ در دوران نازى ها، ساختن كليساهاى بزرگ در اروپا در قرون وسطى، ايجاد موسسات عظيم در كشورهاى سوسياليستى و به رخ كشيدن قدرت حاكمه از طريق آنها كه اقتصادى بودن آن موسسات البته هيچوقت پرسش نمى شد، از نمونه هاى ايجاد سمبل هاى گنده براى نشان دادن قدرت و صلابت حاكمان بوده و هست.

اين ارثيه مسئولان حكومتى كه در پى اقتدار بيمارگونه خود و مطيع ساختن همنوعان خويش هستند در شهر تبريز نيز تجسم عينى يافته و خود را در هيبت مصلاى اين شهر به نمايش گذارده است. سنگ بناى اين بناى هيولايى كه از ديد خبرگزاري فارس "بي نظيرترين مصلاي خاورميانه" را يدك مى كشد در اولين سال هاى پس از انقلاب بهمن و در زمان حيات امام جمعه وقت آقاى قاضى با انفجار شبانه ساختمان با شكوه تياتر باغ ملى در كنار قلعه ارك تبريز گذاشته شد. بنا به گزارش خبرگزاري فارس اين مصلا گنجايش 60 هزار نفر را دارد كه در زمينى به مساحت شش هکتار در قلب شهر تبريز و در كنار ارك ساخته شده است.

امامان جمعه تبريز و نمايندگان ولى فقيه با دستيارى ديگر باصطلاح مسئولان بى مسئوليت در مركز شهر تبريز و با نابودى تلويحى ارك تبريز گمان برده اند كه با زير پا گذاشتن بديهى ترين اصول شهر سازى و با ايجاد به قول خودشان بزرگترين مصلا در خاورميانه اسم خود را در تاريخ ثبت كرده اند. بى شك اسم اين آقايان در تاريخ ثبت خواهد شد اما نه آنگونه كه دلشان مى خواهد بلكه دقيقا بر اساس واقعيت ها و اينكه چگونه با نادانى فرهنگى و اجتماعى حتى مى توان ضربه اى به يك ملت زد كه كمتر از نابودى زبان مادرى آن نيست. مصلاى تبريز در واقعيت وجودى خود دهن كجى مستقيم و بى تعارف به يكى از با ارزشنمدترين آثار تاريخى آذربايجان است. و هيچكس بهتر از يك آذربايجانى نمى داند كه عدم حفظ و نگهدارى اينگونه آثار به جايى ختم مى شود كه حتى اصل و ريشه زبان مادرى آنها نيز انكار مى شود. مصلاى تبريز با مسجد عظيمى كه برايش ساخته اند چيزى نيست جز زير پا گذاشتن آشكارترين قواعد و اصول براى حفاظت از آثار ملى. اين مصلا با از بين بردن بخشى از ارك تبريز بر پا شده و خسارتى برگشت ناپذير به اين سمبل ملى و فرهنگى زده است. اين مصلا نبايد در محل فعلى ساخته مى شد. هيچ كارشناسى كه مدركش را با پول نخريده باشد نمى تواند بر اين خطاى بزرگ صحه بگذارد. مسئوليت اين امر مستقيما به نمايندگان ولى فقيه برمى گردد كه بايد در برابر نابودى ارك تبريز پاسخگو باشند.

در سايت خبرگزارى ميراث فرهنگى در اين مورد چنين مى خوانيم:
"به اعتقاد كارشناسان ميراث فرهنگي احداث مصلاي تبريز در حريم ارگ عليشاه، منظر و نماي اين اثر تاريخي را به شدت خدشه دار كرده است. همچنين ارزيابي و بررسي هاي باستان شناسي حاكي از آن است كه بخش زيرين محوطه در حال ساخت مصلا، بر روي بخشي از ساختمان قديمي مسجد عليشاه انجام شده كه به همين دليل بخشي از آن كاملا تخريب شده است."1

علي اكبر اعلمي نماينده سابق مردم تبريز مى گويد:"با وجود اين كه مكان هاي مناسبي براي ساخت مصلا در شهر تبريز وجود دارد اما متوليان ساخت مصلا به بهانه وقفي بودن زمين هاي اطراف ارگ عليشاه و با توجه به اين كه در گذشته بناي ارگ عليشاه مسجد بوده است، اين مكان را مناسب ترين نقطه براي ساخت مصلا تشخيص داده اند. اين ساخت و سازها علاوه بر تخريب و صدمه زدن به ارگ، منظر اثر را نيز پنهان ساخته است."1

تاريخ صد ساله اخير آذربايجان نشان مى دهد كه سهل انگارى در نگاهدارى از نمودهاى فرهنگى چه نتايج جبران ناپذيرى به ما زده است. اگر ما در حفظ فرهنگ خودمان مجدتر بوديم نه مى توانستند زبان ما را از ما بگيرند و نه جرات ساختن جوك را بر عليه ما مى داشتند. نه ما را از تاريخ مان جدا مى ساختند و نه جرات آن را پيدا مى كردند تا هويتى تازه براى ما بتراشند. حفظ قلعه ارك تبريز حفظ هويت و حفظ هستى ما و ساختن جامعه اى پر سعادت براى فرزندان اين خطه در آينده است.

دروغ بزرگ و مصلاى بزرگتر در پى يك هدف است و آن استتار ديدگان انبوه مردم است تا تنها با ديدن ساختمان هاى بزرگ، سازندگان آنها را نيز چنان بزرگ بپندارند كه هر آنچه را آنها بگويند بى كم و كسر بپذيرند چرا كه به زعم اكثر آنها كسى كه مسجدى به اين عظمت بسازد نمى تواند در گفتار و عملش حق نداشته باشد. اما تاريخ كليساى مسيحى و سرنوشت بلوك باصطلاح شرق به ما مى آموزد كه بزرگترين اشتباهات و دروغ ها را همين سازندگان بزرگترين كليساها و موسسات مرتكب مى شوند.

سازندگان مصلاى تبريز نه حق نابودى ارك و نه حق ساختن مسجد عظيم آن را نداشته اند. اين مصلا غيرقانونى ساخته شده است و به همراه مسجد آن بايد به نقطه اى مناسب در حاشيه شهر منتقل شده و از ارك تبريز اعاده حيثيت شود. محوصه ارك بايد با نظر كارشناسان و با تاييد نمايندگان انتخابى و مستقيم مردم در آينده بازسازى شده و تمام تلاش ها براى نگاهدارى آن بكار گرفته شود. در قانون اساسى آينده آذربايجان مى بايد حفظ و نگهدارى آثار تاريخى قيد گرديده و از تكرار فاجعه مصلاى تبريز جلوگيرى شود.

1) http://www.chn.ir/News/?section=2&id=8548