۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

وحدت

پياله چى گرامى با تشكر از اينكه اوقات گرانبهايت را صرف سطور حقير مى نماييد. شايد هدف من از انگشت گذاشتن به روى تفاوت ها اشاره به زمينه هايى است كه باعث شده اند ما نتوانيم آزادى و دمكراسى را نهادينه كنيم. چرا من از وحدت مى ترسم. آنچه كه من از وحدت مى فهمم آن است كه وحدت بدنبال تكثرزدايى و يكسان سازى است و در خدمت گرد آوردن تعداد هر چه بيشتر انسانها حول اهدافى مجازى و غيرملموس است. تفاوت ها و اختلاف نظرها براى وحدت مضر است. وحدت نه بدنبال آگاهى بيشتر بلكه بدنبال لاپوشانى است چرا كه در غير آن صورت به هدفش نمى رسد. وحدت بهترين دستاويز مذاهب است و تاكيد خمينى بر وحدت كلمه را هنوز به ياد داريم. ما بايد از وحدت ببريم. وحدت و انديشه واحد براى جوامع انسانى به معنى ايستايى است. هر فرد انسانى نمونه اى غير قابل قياس و موجودى يگانه است و اين براى افكار وحدت طلبانه ابدا جالب نيست. هر آنگاه كه بدنبال وحدت باشيم رنگ هاى گوناگون و طيفهاى خاكسترى را نخواهيم ديد. وحدت شستشوى مغزى با خود به همراه مى آورد و دوست دارد همه يكسان و يكرنگ باشند. جوامع ما سعى داشته اند همواره وحدت داشته باشند و اين هيچگاه به نفع شان تمام نشده است. آنچه مى تواند به اجماع افراد كمك كند توافق مشروط و محدود بر اساس اهداف روشن است. من مى توانم از جنبش سبز تا جايى كه هدفش قانون مدارى، محدود كردن ديكتاتورى و دستيابى به دمكراسى باشد حمايت كنم و فكر مى كنم بيشترش هم لازم نيست. در عين حال نظر و ايده هاى خودم را دارم و دنبال هيچ سياستمدارى راه نمى افتم بلكه بر عكس به او مى گويم چه مى خواهم و وظيفه او برآورده كردن خواسته هاى "من" است. در غير اين صورت راى ام را دفعه بعد به يكى ديگر مى دهم. من مى دانم كه فردا احتمالا با همين جنبش سبز براى گرفتن حقوق تركها وارد مبارزه سياسى خواهم شد و براى گرفتن حقوق ملى و فرهنگى شان به خيابان خواهم آمد و همين سبزها مرا با اتهامات تجزيه طلبى و غيره به زندان خواهند انداخت. اميد كه چنين نشود اما من مى دانم كه چنين خواهد شد! به همين دليل وحدت هيچ پايه عينى ندارد و دامن زدن به توهمات است. اهداف بايد كاملا روشن ترسيم شوند در غير اين صورت هر كس با تصورات خودش وارد ميدان مى شود و در نهايت سر خورده و پشيمان كنار مى رود.

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

قطار سبز

براى قطار سبز و تمام سرنشينان و همراهان آن آرزوى موفقيت دارم چرا كه فكر مى كنم در پى آزادى و دمكراسى بيشتر براى پيروان خويش است. همواره بر اين نظر بوده ام كه راه حل مشكلات در راه اندازى قطار هاى متفاوت است و واقعيات دارند نشان مى دهند كه قطارهاى متفاوت و رنگارنگ لازم است. شايد اين ماشين هاى غران در زمان هاى متفاوت از ايستگاه هاى مشتركى رد شوند. اما آنها نه مدل يكسانى دارند، نه سوخت مشترك و نه محتواى برابر و بنده بر آنم كه نمى توانند هم داشته باشند. اميدوارم قطار سبز، قطار ما را هم در گذر از گردنه ها ياريگر باشد و بالعكس. اما چند و چون آن براى من در هاله اى از ابهام است. نيز اميدوارم كه تعداد قطار ها بيشتر شود و همه آنها بتوانند ايستگاه هاى خود را مشخص كنند. ايستگاه زبان يكى از اولين ايستگاه هاى قطار ماست. ايستگاه بعدى ما رسانه هاى خودى و به زبان خودى است. اما قطار سبز چنين ايستگاه هايى لازم ندارد. قطار زنان هم ايستگاه هاى خودش را دارد و لاجرم با ايستگاه هاى ديگران يكسان نيست. خلاصه مى خواهم بگويم مشكلات ابعاد متفاوت دارند و راه حل ها هم بايد متفاوت باشند. يكسان سازى و وحدت طلبى نقض واقعيات زمينى است. آزادى و دمكراسى تنها با تكثر و پلوراليسم امكان پذير است.

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

جنبش سبز

جنبش سبز خوب شروع كرده است اما سمت و سوى آتى آن تا حدود زيادى براى من ناروشن است. به قول على تبريزى مقصد قطارش نامعلوم است. قضيه انتخابات به نظر مى رسد كه چند روز ديگر موضوع عمده نباشد. بعد از آن چه خواهد شد من نمى دانم. مسلما پتانسيل بزرگى وجود دارد اما آيا از آن به موقع و در جاى خود استفاده مى شود بحث ديگرى است. روند امور در جهت مشخص و هدفمندى براى رسيدن به اهداف خاصى پيش نمى رود. شايد هم برداشت من چنين است. موسوى بر نظام و ارزش هاى آن تاكيد مى كند و مى خواهد با سازوكارهاى همين نظام تغيير ايجاد كند. اين امر مشكلات و تضاد هاى خودش را دارد. آيا مى خواهد حزب درست كند. من شك دارم كه يك حزب تازه بتواند مشكل خاصى را حل كند. در دراز مدت شايد. بدون ابتكار و خلاقيت در مبارزات اجتماعى و سياسى و بدون ديد لازم براى بهره گيرى از فرصت هايى كه مى آيند و مى روند ايجاد تغيير در اجتماع امرى بس مشكل است. تغيير يعنى كه بايد برخى چيزها را پشت سر گذاشت، بعضى تابو ها را شكست و راهى نو آغاز كرد. نقش رهبرى حياتى است اما دنباله روى از او نيز مذموم. بايد به رهبرى جهت داد و نشان داد كه شعور جمعى راه درست تر را مى رود. بايد به دنبال هدف بود ونه آدم ها. هيجان اجتماعى و التهابات لازم و خميرمايه تغييرند اما تنها بسنده كردن به آن و غرق شدن در شور آنى راه حلى براى مشكلات بزرگ نيستند. تلاش براى رسيدن به نتايجى عملى و ملموس حتى كوچك خيلى مهم است.