۱۳۸۷ فروردین ۳۱, شنبه

بهنود؟ مسعود بهنود؟

بهنود؟ مسعود بهنود؟ استاد را مى گوييد. همان شخص كه لحظاتى پس از شنيدن خبر تظاهرات توده اى در تبريز و مرند و قوشاچاى و سولدوز و اورميه و ديگر شهرهاى آذربايجان و درغلتيدن جوانان ترك به خون در خرداد ٨٥ بلادرنگ دست به قلم برد و مواضعش را رك و پوست كنده اعلام كرد؟ آيا ايشان همان كسى نيست كه بعدهاهم بطور متوالى در مورد مسيله ملى قلم فرسايى كرده و افق هاى سياسى براى آينده اى بدون حاكميت مذهبى را ترسيم كرده اند. و بى شك در سايه روشنگرى ايشان بوده است كه حتى شاه و شاهزاده پرستان زبان باز كرده و شروع كرده اند به سخن گفتن در مورد ترك ها و مشكلات ملى و اين جور حرفها. جامعه واقعا به چنين روشنفكرانى نياز دارد كه بدون علايق وتمايلات شخصى در مود مسايل حاد مردم چه ترك، چه بلوچ و چه كرد قلم ميزنند و سعادت همگان را به طور مساوى خواهانند. توجهات ايشان بويژه به تركها و مسايلى كه در سالهاى اخير در بين آنها اولويت پيدا كرده اند قابل تحسين و تقدير است. دست مريزاد استاد. ما را شرمنده كرده ايد. لطفا اين همه در مورد ما ننويسيد و گرنه بد خواهان پشت سرتان حرف در مى آورند و خداى ناكرده شما را متهم به تجزيه طلبى مى كنند. فقط اگر لطف كرده و كمى در خرداد ماه كه سالگرد تظاهرات ٨٥ است و چند روزى بيشتر تا آن باقى نيست ما را در مورد چشم انداز هاى سيستم فدرالى و يا حق تعيين سرنوشت روشن سازيد. ما اگر روشنفكرانى مثل شما را نداشتيم كه مشكلات را بو مى كشند و آنها را اعلام ميكنند واقعا چه فقير مى بوديم

هیچ نظری موجود نیست: