۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه

دروازه هاى تمدن بزرگ

فرهاد عزيز، بنا به ادعاى شاه و سيستم شاهنشاهى ما در حال رسيدن به دروازه هاى تمدن بزرگ بوديم و شايد هم داشتيم از زير دروازه ها رد مى شديم بدون آنكه خودمان خبر داشته باشيم. بنا به ادعاى شاه ما داشتيم تبديل به يكى از بزرگترين نيروهاى دنيا مى شديم و اگر اشتباه نكنم تا مرتبه پنجم صعود كرده بوديم. غافل از آنكه ما خيلى عقب مانده بوديم وهمانگونه كه خودتان گفته ايد رشوه خوارى يكى از وجوه بارز در ايران بود. من واقعا نمى دانم كه آيا رشوه خوارى يكى از وجوه اشتراك كشور هاى عقب مانده است اما حتى اگر اينطور هم باشد شاه كه ادعاهايش گوش فلك را كر ميكرد. آيا او دروغگوى بزرگى نبود. دوست عزيز کشورما در ان دوران كدامين ثبات اجتماعی و سیاسی را تجربه میکرد. اسم گورستان را ميگذاريد ثبات. آنچه ما تجربه ميكرديم خفقان و استبداد بود و ديوانگى يك ديكتاتور. ابطحى در نوشته امروزش مى نويسد: “در مسائل اجتماعی که پای حق و زندگی مردم در کار است نتیجه ی عمل مهم است نه نیت.” احتمالا تعدادى خواهند گفت نيت شاه خوب بوده است. با اين حساب هيچ كس نيت بدى ندارد. همانگونه كه در مورد حزب توده و ديگران قضاوت مى كنيد با همان معيار ها در مورد دوران شاه هم بايد قضاوت كنيد. آيا مطمين هستيد كه ما کم کم از خواب قرون وسطائی بیدار میشد يم و تازه داشتیم با دستاوردهای دنیای مدرن اشنا میگشتیم. من چنين اطمينانى ندارم و گرنه خودمان را به آغوش خمينى نمى انداختيم. ما به لحاظ اجتماعى و فرهنگى عقب مانده هستيم و مسيول مستقيم و اصلى آن شاه بوده است و بعد از او هم آخوند هاى دو آتشه. بله همه اشتباه كردند ولى همانطور كه من بارها گفته ام يك اجتماع استبداد زده و بسته و زندانى نمى تواند اشتباه نكند. ما نمى توانيم يك شبه راه صد شبه برويم. آن قدر چپ و راست مى زنيم تا بلاخره ياد مى گيريم. راه ديگرى وجود ندارد اگر قرار باشد خودمان سرنوشت خودمان را تعيين كنيم.

هیچ نظری موجود نیست: