۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

پلوراليسم

پلوراليسم: اگر يك فعال ترك و يا فارس ويا هر كس ديگرى از حق دانش آموزان بهائی برای ورود به دانشگاهها دفاع نكند ويا اگر آن را زير سوال ببرد من جزو كسانى خواهم بود كه در مخالفت با آن به پا خواهم خاست. حال اينكه چرا اين موضوع و يا مشكلات همانند آن در نوشته هاى فعالان ترك ديده نمى شود دليل بر عدم حمايت از آن ها نيست. من جنبش ترك هاى ايران را چون نوزادى مى بينم كه دارد يواش يواش راه مى افتد. نمى توان انتظار زيادى از آن داشت. در اينكه ما همه بايد جلوى چنين محدوديت هايى بايستيم بحثى نيست. اما از ديد خودم فكر ميكنم كه كانون توجهات اين جنبش مسايل منطقه اى و محلى هستند. من چند بار گفته ام كه دليل اينكه تاكيدم بيشتر تركها هستنداز اينجا ناشى مى شود كه ترك هستم و مسايل آنها را شايد بهتر مى شناسم. من نمى دانم مسايل محلى و ننطقه اى در كرمان يا اهواز چگونه اند. آن ها را نمى شناسم. بحث روى مشكلات عمومى نيست. مسايلى كه مردم اهواز دارند احتمالا از نوع ديگرى هستند تا در تبريز. و اين همان سخنى است كه من روى آن تاكيد دارم مبنى بر اينكه علاوه بر آن كه اين كشور بزرگ است يكدست هم نيست. لاپوشانى تفاوت ها كمكى به حل آنها نمى كند. و اين حرف همسو با نوشته اخير شماست كه مى پذيريد كه “هریک از ما اولیتهای خود را داریم و حق داریم برای آنها مبارزه کنیم.” و يا “منهم بعنوان یک زن فارس حق دارم تمرکزم را روی مسائل زنان قرار دهم و فعالیتی برای مشکل زبان مادری نکنم.” شما بسيار بجا و درست نوشته ايد چرا كه اين نظر تنوع و تكثر را مى پذيرد و “جبهه” هاى متعددى برعليه رژيم باز ميكند. در تاييد همين نوشته شماست كه من مى گويم مبارزه ترك ها و كرد ها و ديگران براى گرفتن حقوق شان همسو و هم جهت با مبارزات ديگر گروه ها از جمله زنان و اقليت هاى مذهبى است. فرآيند اين مبارزات بنيان هاى حكومت اسلامى را تضعيف ميكند. نوشته بولود همين را ميخواهد.
مسلما اگر اين مبارزات كما بيش مستقل از هم دفاع كنند كه ايده آل است. اما اگر دفاع هم نمى كنند حداقل نبايد همديگر را نفى كنند. با شنيدن فريادى از آذربايجان و يا كردستان و بلا فاصله در خطر ديدن تماميت ارضى همان شمشير داموكلسى است كه هميشه برسر ما نگاه داشته اند و تنها كسى كه از آن بهره مى برد و خواهدبرد حكومت ولايت فقيه است. كجايند آنها كه چند ماه قبل تماميت ارضى را در خطر مى ديدند و همچون حزب توده بعد از انقلاب، خود را در صف خامنه اى و احمدى نژادمى ديدند. فاجعه آن جا شروع مى شود كه دوست مان شيرازى اوغلو متحد با سپاه پاسداران حاضراست مبارزت مردمى را سركوب كند. برگرديم به موضوع ديگرى كه اشاره كرده بوديد مبنى بر اينكه “در این تفکر یک مورد خاص نقض حقوق بشر (مثلاٌ ممنوعیت آموزش زبان مادری) بعنوان هستهً مرکزی مبارزه تعیین میشود و بصورت یک تست یا فیلتر برای رد یا قبول هر نوع فعالیت دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.” با پذيرش_ وجود_ مبارزات با انواع متفاوت به ناچار بايد قبول كنيم كه هر كدام از آنها مركز ثقل خودشان را دارند. من به جنبش زنان كاملا حق ميدهم كه ديگران را از كانال مسايل و مشكلات خودشان ببينندو ارزيابى كنند. اگر كسى،حزبى و يا نظرى همسو با مبارزات آنها نباشد و يا آنها را نادیده بگيرد ويا به آنها اتهام “فمينيست!” بزند كاملا روشن است كه آنها راه خودشان را ميروند و براى رسيدن به خواسته هايشان به تنهايى مبارزه ميكنند. حالا چرا من چنين ديدى دارم و نظرات را اززاويه حقوق ملى قضاوت ميكنم؟ اگر وجه غالب تفكر در جامعه ما به آنسان بودكه شما در نوشته اخيرتان به آن اشاره كرده ايد كه پلوراليسم را مى پذيرد(من برداشت خودم را از نوشته تان منظورم است) و برخاسته از اين تنوع، تنوع در نحوه مبارزات را هم مى پذيرد و مبارزه براى زبان مادرى را طرد و محكوم نمى كند چرا كه آنها را دسيسه آمريكا نمى داند و گشايش دروازه ها براى امپرياليسم ارزيابى نميكند آن موقع نحوه برخورد من كه صحت و سقم نظرات را از زاويه مسايل ملى مى بيند نادرست مى بود. اما تفكرى كه در ايران نفوذ دارد مى گويد ما يك ملتيم، يك ريشه داريم، مشكلات مان يكى است و مبارزه قومى تضعيف مبارزه عمومى بر عليه رژيم است و به همين خاطر تركها نه تنها كمك نمى شوند كه هيچ، بلكه بر عكس كوبيده مى شوند به اين اتهام كه تجزيه طلبند. ديد اشتباه، اينجاست كه نتيجه هولناك خود را نشان ميدهد و كسانى كه فكر ميكنند دارند در راه دمكراسى مبارزه ميكنند به يكباره خود رادر صفوف فشرده پاسداران مى يابند. ايراندوست بايد خيلى خوب اين موضوع را بشناسد. نمونه به روز_ حمايت از “خط امام”، موضعگيرى در مقابل حركات ملل ايران در راه احقاق حقوقشان است. اين تراژدى تاريخ است. اگر نيست دوستان مى توانند نظراتشان را بازگو كنند. با وقوف به اين تفكر غالب در ايران است كه من سياست را از كانال مسايل ملى مى بينم. آنهايى كه تفاوت ها را نمى بينند و همه را و همه چيز را در ايران يكى مى پندارند،مى بايدنظرشان را آشكارا در مقابل حركات ملى ابراز دارند، اما اين كاررا نمى كنند. چرا كه شايد هم بقول پياله چى وجود چنين حركات و يااز ديد من چنين جنبش هايى را انكار ميكنند. براى من جبهه ملى نمونه اسف بار چنين ديد سياسى است.

هیچ نظری موجود نیست: