۱۳۸۶ اسفند ۴, شنبه

اعتماد

اعتماد: در مورد اعتماد و يا عدم اعتماد به رهبران فكرى وعقيدتى “دو طرف” از سوى همزبانان و هم “عقيدگان” آنها يك نكته را كه تفاوتى اساسى يى را هم در خود دارد ياد آورى ميكنم. من همواره روشنفكران و نويسندگان فارس زبان را به اين جهت كه هيچ سخنى در مورد ملت ها و فرهنگ هاى متفاوت و تضييقات و محروميت هاى مضاعف آنها نمى نويسند و نمى گويند زير سوال برده و با گستاخى مودبانه اى اين كار را تكرار خواهم كرد. اين موضوع ناچسب و ناخوش‌ ايند و نامطبوع و ناگوار را همواره زير دماغ دوستان خواهم گرفت تا عطر زننده آن را هر از چندى بشنوند. حقيقت تلخ است و بودار. اين موضوع بسيار پر اهميت است و عمق ترسناك فاصله ها را نشان ميدهد. من نمى توانم حرف مهدى را كه ميگويد “تلاش برای احقاق حقوق شهروندی و انسانی تمامی ایرانیان (که حقوق فرهنگی و زبانی اقوام ایرانی تنها یکی از آنهاست)٬ مورد حمایت تمامی آزادیخواهان و روشنفکران ایرانی است.” قبول كنم. هيچ نشانه اى براى اثبات آن وجودندارد. چند نويسنده فارس زبان واقعا آشكارا و بى پرده از چنين چيزى دفاع كرده است. كلى گويى را من هم بلدم. من به وعده ها اعتماد نمى كنم اگر پشتوانه عملى را در آن تشخيص نتوانم بدهم. كما اينكه هيچ وعده اى هم تا امروز وجودندارد. در ضمن مگر چه كسى يا چه گروهى مى بايد براى جلب اعتماد تلاش كند. روشنفكران ترك، مردم ترك كه حتى اجازه نوشتن به زبان مادرى هم ندارند، ويا آنهايى كه در مركز نشسته اند و مى برند و مى دوزند و اختيارات را در دست دارند. من به رهبران فكرى فارس انتقاد دارم چرا كه همواره آنها بوده وهستند كه “آذزى” ها را سر ايران، فرهنگ آنها را والا و تعارفات خشك و گول زنك از اين سياق را ترويج كرده اند. اما در مورد مسايل آنها لام تا كام سخنى نمى گويند. خوب معلوم است كه من نمى توانم به آنها حداقل در آنچه مربوط به مسايل ملى ميشود اعتماد كنم. اگر آذرى ها آن هستند كه ادعايش را ميكنند پس چرا هيچ نمى گويند.

هیچ نظری موجود نیست: