۱۳۸۶ بهمن ۱۹, جمعه

ملت

اگر ايران داراى دمكراسى قابل اتكايى مى بود كه در آن حقوق همه ساكنان بنا به اصول بين المللى وانسانى مورد احترام قرار ميگرفت و همه با انتخاب و راى آزاد مشكلى درهمزيستى با يك حكومت مركزى نداشتند و كمابيش با كاربرد واژه ملت ايران هم مخالفتى نداشتند آن موقع من هم باحتمال زياد آن را مى پذيرفتم. قبل از همه شايد به اين خاطر كه اين واژه اهميت موضوعى خود رااز دست ميداد. هدف آزادى و عدالت است كه اگر بتوان تا حدودى به آن دست يافت حالا اسم آحاد مردم را هر چه دلتان مى خواهد بگذاريد. به همين خاطر هم شايد سويسى ها كه متشكل از آلمانى ها و فرانسوى ها و ايتاليايى ها و غيره باشند احتمالا بحث و جدلى جدى در اين مورد نداشته باشند كه آيا آنها ملت سويس هستند يا نه. همين طور فرانسوى ها كه با وجود اينكه همه كاملا فرانسوى ناب نيستند يك ملت ناميده مى شوند وكسى هم زياد دنبال اين قضيه نيست. هندوستان هم نمونه ديگرى است. درآنجا ٢١ زبان رسمى وجوددارد و تعداد زيادى قوم و ملت و گروه ودسته والى آخر. اينكه هندى ها ملت ناميده مى شوند نمى دانم. فكر ميكنم شبيه اين مثالها در دنياكم نيستند وبا كمى دقت متوجه مى شويم كه هر منطقه و جامعه اى خصوصيات و ويژگى هاى خودش را دارد كه قابل تعميم به جاهاى ديگر نيستند. ازاين مثالها شايد در نهايت بتوان برخى ويژگيهاى عمومى را استنتاج كرد اما هيچ يك از آنها راه حل مشخصى براى مشكل ايران بدست نمى دهند چرا كه هيچكدام از آنها سرنوشت و تاريخ مشابهى مثل ايران نداشته اند. چون ما فاقد آزادى هستيم و براى احقاق آن راه نسبتا طولا نى در پيش داريم نمى توانيم نسبت به كاربرد مفاهيمى كه با اين مبارزه سياسى رابطه اى تنگاتنگ دارند بى تفاوت باشيم. در هشتاد سال گذشته در ايران سعى شده است هويت مليون ها انسان از آنها گرفته و هويتى ديگر جايگزين آن گردد. اين يك سعى كاملا سيستماتيك و همه جانبه و بى وقفه و پليسى بوده است كه تا بامروز ادامه دارد و برابر تمامى شواهد و قراين تا زمان نامعينى در آينده نيز ادامه خواهد داشت.

براى من ترك ساكن ايران كه هشتاد سال است زبان و فرهنگ و هويتم با وقف نيرويى عظيم در حال انقراض است بسيار مهم است كه امروز چگونه ناميده مى شوم. آيا ترك ها قوم هستند يا قوميت. ملت هستند يا مليت. چرا اين هستند و ان يكى نيستند. براى شخص من بسيار ملموس و روشن است كه آنهايى كه مشكلى با بازيابى و بازستانى هويت و فرهنگ و نام من دارند همواره در پى استمرار آن سياست تحقير كننده و غير انسانى هستند و تا آنجا كه خواهند توانست از دادن مفاهيم و واژه هايى كه غرور و عزت تركها را به آنها باز گرداند خوددارى خواهند نمود. من مشكلى با واژه قوم و قوميت و اقليت نمى داشتم اگر آزادى داشتم چرا كه آنموقع مشكلات ديگرى مى داشتم. اما چون تاآنجا راه درازى در پيش است بسيار حساس هستم كه چه كسى مرا چگونه خطاب مى كند. ازنظر من ترك هاى ساكن ايران و بلاخص آذربايجانى ها به خاطر زبان، عادات، سنن، فرهنگ و اصل و نسب و ريشه مشترك يك ملت هستند. آنها در مرزهاى فعلى ايران يك ملت را تشكيل مي دهند همانطور كه تركهاى جمهورى آذربايجان هم ملت هستند و همانطور هم تركهاى تركيه. بهمان دليل كردهاى ايران هم ملت هستند، فارس ها هم همينطور و بلوچها و عربها هم. ملت واحدى كه پهلوى ها روى كاغذ انرا ملت ايران ناميده اند وجود خارجى ندارد. وبخاطر تناقضات انكار ناپذيرى كه چنين مفهومى در خود دارد هيچ راهى هم جز آن نبود كه تناقضات و تفاوت هاى فاحش را با زور سر نيزه از بين ببرند و ملت واحدى را روى بشقاب عرضه كنند كه همه در آن فارسى زبان هستند وكت و شلوار مى پوشند و كراوات مى زنند. هر چيزى كه محلى وغير استاندارد باشد تنها در موزه ها قابل ديد و بازديد است. آنهايى كه تركها را قوم مى نامند به اين دليل كه تنها يك ملت و آنهم ملت ايران مى تواند وجود داشته باشد علاوه بر پافشارى بر يك تز نادرست در يك جامعه استبداد زده در رديف حاميان سياست انقراض يك ملت و بهمراه آن انقراض يك فرهنگ هستند. آنهايى كه مخالف ملت بودن تركها هستند در نهايت جزو موافقان سياست تبعيض هستند كه در حق تركها اعمال ميشود. از نظر من تركهاوكردها واعراب و فارس هاى ساكن ايران هر كدام براى خود ملت هستند و مى بايد اينگونه نيز ناميده شوند. اين جزو اولين قدم هايى است كه ميتواند به رفع ستم و ايجاد برابرى حقوقى در ايران يارى رساند. ايران كشورى است با ملت هاى گوناگون و فرهنگ هاى متفاوت كه با آنها به نسبت يكسان برخورد نشده و جانب عدالت رعايت نشده است. دادن شان و مقام يكسان به آنها مى تواند تلاشى باشد براى بازگردندن آبهاى رفته به جوب.

هیچ نظری موجود نیست: