۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

انديشه استقلال

آقاى نگاهى چوخ لى تشكور اليرم كى وقت گويوب و بو حقيره جواب يازميسوز. با تشكر و سپاس فراوان از كامنت تان در مورد نوشته من. آنچه را كه من بعضا با آن صفحاتى را سياه ميكنم افكار، نظرات، برداشت ها و مشغوليات ذهنى خودم هستند. از چند و چون نوشته اخير هم معلوم است كه تماما نظرات خودم هستند. نه به جايى استناد كرده ام و نه آمارى براى آن موجوداست. آنچه من سعى به روى كاغذ آوردنش دارم در حال حاضر فراغ از هر گونه بند و بارهاى احتمالى است. من دوست دارم آنچه را كه در باره سر نوشت خودم و همسايه ام و هم شهرى هايم به ذهنم ميرسد عنوان كنم. تنها چيزى را كه مراقب هستم، عدم توهين و افترا به ديگران، حفظ حرمت و در مجموع رعايت اصول اوليه اى است كه در اين فوروم مى بايد آنها را رعايت كرد. غير از آن من محدوديت ديگرى براى عنوان كردن نظراتم نمى بينم. من كاملا متوجه منظور شما هستم اما قبلا هم نشان داده ام كه درست است كه بايد واقعيت ها را ديد و مشكل و يا سهل الوصول بودن اهداف را سنجيد اما از سوى ديگر معتقد هستم كه براى دست يازى به آمال و آرزو هاى بزرگ بايد با خود آگاهى كامل، با پيشانى باز و با جرات و اطمينان بسيار بالا وارد بازى شد. سر مشق من در اين راه اگر فقط بخواهم دو تا اسم ببرم خسرو گلسرخى و قصاب روشنفكرخودمان است. من بسيار ناچيز تر و حقيرتر از آن هستم كه ادعاى نمايندگى حتى يك انسان ديگر غير از خودم را داشته باشم. شايد چرايى اينكه شما به اين نتيجه رسيده ايد كه من ادعايى دارم ، به نا توانى من در بيان منظورم بر گردد. چون من نه نماينده كسى هستم و نه خود را نماينده كسى ميدانم و نه در پشت ميز مذاكره اى نشسته ام و نه ما در آستانه يك تصميم گيرى مهم و حياتى هستيم و فعلا در هيچ فاز_ بخصوص_ تاريخى هم قرار نداريم و من هم به كسى بدهكارى سياسى ندارم (لطفا تعبيرات ديگر نكنيد منظورم فقط خودم هست) پس به خودم اجازه ميدهم آنچه را كه در ذهنم دارم با رعايت اصول ياد شده عنوان كنم. اين حقير در مباحثات سياسى ، تنها رعايت اصول وارزش هاى شناخته شده انسانى را در مد نظر دارم و اگر با نظراتم تنهاى تنها هم كه باشم باكى ندارم. مهم آن است كه به خودم و افكارم كه مبتى بر يك سرى اصول هستند وفادار مى مانم.´
نظر من در مورد وجود انديشه استقلال در ميان تركهاى ايران كه من آنها را ملت مى دانم و مينامم و دليلش را هم خيلى ساده قبلا گفته ام به برداشت هاى شخصى من برميگردند كه در اين خطه زاده و بزرگ شده است و دوران جوانى را هم پشت سر دارد. ملتى را كه ٨٠ سال است دارد زير انواع و اقسام تضييقات و توهين ها و بى حقوقى ها زندگى ميكند نمى توان بهمين سادگى رفت و نظرشان را پرسيد و انتظار داشت كه آنها هم نظرشان را صريح و روشن اعلام كنند. براى آنكه اين مردم حرف بزنند ابتدا بايد به آنها اطمينان داد كه كسى آنها را به دليل ابراز نظر گردن نمى زند. براى آنكه اين مردم حرف بزنند و بگويند واقعا چگونه فكر ميكنند بايد اول كمى هواى آزاد استنشاق كنند. مى بايد داوطلبانه نمايندگان واقعى شان را در محيطى دوراز فشار و ارعاب بتوانند انتخاب كنند. چنين نمايندگانى مى بايد فرصت وجود پيدا كنند. اگر در پروسه اى آزاد و دمكراتيك مبتنى بر انتخابات آزاد اين مردم آمدند و گفتند ما هيچ علاقه اى به بحث استقلال نداريم آنوقت من اين انديشه و برداشت را به كنارى مى نهم و خود را با واقعيت عينى دمساز ميكنم و از در سازش در مى آيم كه يكى ازاركان دمكراسى است. ولى تا آنجا، هيچگونه محدوديتى در ابراز افكارم نمى بينم و اگر كسى دنبال آتو ميگردد فكر ميكنم من كوچكتر از آن باشم كه ارزش مراجعه به من باشد. آنچه براى من بسيارمهم است استقلال انديشه هاى سياسى است. در ابراز انديشه هاى سياسى بويژه در مورد مسيله ملى بايد تمام آنچه را كه بوى عفونت ميدهد روى ميز آورد و بيرحمانه و آشكارا در مورد آن به بحث نشست. من چيزى براى پنهان كردن ندارم. نياز ما امروز، شفافيت چارچوب هاى فكرى مان است. دمكراسى تقيه بردار نيست. اعتماد واقعى مردم را تنها ميتوان با ريختن تمامى ورق هاروى ميز به دست آورد. وجود انديشه استقلال به خودى خود ابدا منفى نيست. وجود چنين انديشه اى در بين تركها و كردها و بلوچها انعكاس مقاومت بر حق آنها بر عليه تحميل است. من آشكارا ميگويم چگونه فكر ميكنم و در ته مغزم چه خبر است. اين تنها راه جلب اعتماد مردم خودى است. گرانيگاه افكار و اعمال من ابتدا مردم تحت ستمى هستند كه من خودرا متعلق به آنها ميدانم. اما اين حقيقت كه “من” زبان فارسى را به زور ياد گرفته ام و يا اين حقيقت كه به “من” اجازه يادگيرى زبان مادريم داده نمى شود را نمى توانم كتمان كنم. من با اين خوارى بزرگ شده ام. من هيچگونه مشكلى با زبان فارسى ندارم، كلمه اى بر عليه آن ننوشته ام، هيچ مشكلى با ادبيات فارسى ندارم ، دوستان و فاميل فارس زياد دارم و به آنها بسيار احترام قايلم. من مردم عادى فارس زبان را مسيول هيچ ستم و بيعدالتى نمى دانم و توهين به زبان آنها را قابل قبول نمى شمارم. من با اين خوارى بزرگ شده ام كه به من ترك خر بگويند. حتى اگر كسى به زور بخواهد عسل در دهان شما بريزد مسلما ناراحت خواهيد شد. من نمى خواهم و نمى توانم به اين مسايل بى تفاوت بمانم. من ميخواهم دقيقا آنچه را فكر ميكنم اگر زبان الكنم يارى كند بدون تعارف بازى بيان كنم. همانطور كه يورغون گفت ما در مقابل نسل هاى بعدى جوابگو هستيم. من معنى اين حرف را مى فهمم و به مسيوليتى كه با خود همراه مى آورد آگاه هستم. مثال آوردن از پيشه ورى و يا ستارخان و يا ديگران كه آنها خواستار ايرانى ماندن بودند ويا سخنانى شبيه به آن همه درست. بسيار هم قابل احترام. اما انديشه هاى سياسى براى زمان خود خوب هستند. ايده هاى صد سال قبل را مى بايد نقد كرد و به بحث گذاشت حتى اگر سخن ستار خان باشد. شرايط همانطور كه ميدانيم عوض شده اند و انديشه ها هم بر همان اساس بايد تغيير كنند. يكبار ديگر جهت روشن شدن نظرات: من هرگز از زبانى ، چه فارسى چه زبان ديگر نفرت نداشته ام و ندارم. در مورد فاشيسم هم در مباحثات با شيرازى اوغلو كه باييندير را به گوبلز تشبيه ميكرد گفته ام كه من معتقد به مفهوم فاشيسم فارس نيستم و هرگز هم آن را بر خلاف ديگران (از هر جبهه اى) بكار نبرده ام. با ارادات بسيار.

هیچ نظری موجود نیست: