۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

شكل حكومت

...اگر من ادعا كنم كه ترك هاى ايران و پيشاپيش آنها مردم آذربايجان طرفدار استقلال از حكومت تهران هستند و يا ادعا كنم كه آنها طرفدار حكومتى فدرال با شركت ديگر ملل ايرانى هستند حرفم همانقدر بى پايه است كه اگر ادعا كنم آنها طرفدار حكومتى به روال گذشته هستند. هر كدام از اين اشكال و يا اشكال شبيه آن طرفداران خودشان را دارند ولى امروز بهيچ وجه نمى توان گفت اگر در محيطى آزاد، انتخاباتى آزاد صورت گيرد، چه جناحى وزن سنگين ترى خواهد داشت. به نظر من هر جامعه استبداد زده اى اين مشكل را دارد همانگونه كه فارس ها هم نمى دانند كه اين سفر بكجا ميرود. تا احزاب سياسى نباشند كه نظرات را جمع و جور كرده و به آنها سمت وسوبدهند، تا آزادى نباشد كه سنيكاهاى كارگرى و كارمندى و كارفرمايى شكل بگيرد، تا وقتى جامعه نفس نمى كشد نمى توان گفت مردم دقيقا كدامين شكل حكومت سياسى را ميخواهند. به همين خاطر هم من قبلا گفته ام بدون زير سازى كافى تركها نمى توانند قدرت واقعى را بدست بگيرند و دمكراسى و آزادى را بازگشت ناپذير سازند. امروز بحث بر سر شكل مشخص حكومتى نه تنها در آذربايجان حتى در جاهاى ديگر هم بحثى زود رس است. تا امكانات و زمينه هاى كافى براى شركت آزادانه مردم در سرنوشت سياسى و اجتماعى شان فراهم نباشد نمى توان برايشان تعيين تكليف كرد. ميتوان طرفدار سلطنت بود ويا مردم سالارى دينى. اما شكل نهايى تنها و تنها با راى مردم ميتواند تصويب شود. گذشته ها در اين راه مسلما چراغ راه آينده خواهند بود. اما نه گذشته اى كه هدفمندانه به خورد ما داده اند. نه گذشته اى كه سراسر تحريف و جعل است. من هيچ اعتمادى به تاريخ نويسان شاهى ندارم و با تحليل هاى ضد و نقيضى كه اين روزها در مورد انقلاب ٥٧ مى خوانيم اعتماد من كلا نسبت به تاريخ نويسى بى سوادانه ايرانى سلب شده است. تاريخى كه من مى شناسم تاريخ خودم،همسايه هايم، فاميلم، همشهرى هايم هست كه در آن ما عميقا تحقيرشده ايم و عزت و حيثيت انسانى مان پايمال شده است. من از تاريخ نويسى ايرانى مى ترسم. نمو نه اش هم پيشه ورى است. همانطور كه گفته ام هيچ دستى در تاريخ ندارم و هر چه به قبل تر از ١٠٠ سال اخير برگردد را به عهده اهل فن ميگذارم و علاقه چندانى به نتيجه گيرى هاى سياسى بر مبناى دويست و يا پانصد سال گذشته ندارم و آن را امر بيهوده اى ميدانم همچنانكه زندگى بر پايه رهنمود هاى دو هزار سال پيش را هم زياد با فايده نمى دانم. اينكه تركها در چه زمانى به كجا متعلق بودند با اينكه مهم است و جزوى از هويت ما را تشكيل ميدهد اما براى تعيين سياست امروزى خوشبختانه آنچنان مهم نيست. اگر تركها بدنبال استقلال باشند بايد به مردم توضيح دهند كه اين كار امروز چه سودى براى آنها دارد همانگونه كه آنهايى كه طرفدار ماندن همه چيز به سياق گذشته هستند بايد توضيح كافى داشته باشند تا مردم قانع شوند. هر تصميمى و هر جهت گيريى يك اصل بنيادى را بايد رعايت كند و آن منافع امروزين مردم است. دمكراسى از يك ديد يعنى تكثر. نه خوشبختانه تركها همه نظر واحدى دارند ونه فارسها ونه ديگران. اختلافات نظرى هميشه خواهد بود و اين همان دمكراسى است. تمامى ايرانى ها راه پر فراز و نشيبى در پيش دارند تا جامعه اى نسبتا آزاد بر پا سازند. تركها خوشبختانه در اين مسير از ديگران عقب تر نيستند و سهم خود را بى شك ادا خواهند كرد. بحث هاى آمارى را هم اگر مستند نباشند بيفايده مى دانم. اما بر سر حرف خود همچنان مى مانم كه چند صد هزار نفر از تركها بدنبال تغيير هستند و شاهد مدعايم هم تظاهرات بشدت سركوب شده خرداد ٨٥ در شهرهاى آذربايجان است. حرف هاى شما حمایت ضمنی از بخشى ازسياست هاى تاكنونى را در بطن خود دارد. حد اقل برداشت من اين است. شما قبل از اينكه تركها و كردها و تركمن ها و عربها نظر داده باشند شكل حكومتى آينده را ترسيم كرده ايد كه همان شكل حكومتى گذشته وحال است. كجاى اين كار دمكراسى است. چگونه ميتوان سفت و سخت به امرى چسبيد كه سر نوشت تعداد ديگرى هم به آن گره خورده است بدون آنكه نظر آنها را پرسيده باشيم. اين كه مى شود دوباره همان كه بود!

هیچ نظری موجود نیست: