۱۳۸۷ فروردین ۵, دوشنبه

استدلال هاى ملغمه اى

فرهاد Says:
March 21st, 2008 at 1:03 pm

منفوربودن حزب توده بخصوص در بعد از انقلاب در جریان چپ نمود بیشتری پیدا کرد. چون این حزب از روز نخست انقلاب پیمان ناگسستنی با ملا و اخوند برقرار کرد و علی رغم سرکوب این حزب از سال ۶۲ ( زیرا رژیم اسلامی از همکاری این حزب در سرکوب دیگران نهایت استفاده را برده بود و برطبق سنت همیشگی که عامل خیانت خودش هم قربانی خواهد شد ) همچنان این پیمان نامرئی ادامه دارد که جای تعجب هم نیست.سیاست حزب توده در مقابل جریان چپ بر اساس انحصار طلبی حزبی و هژمونی ان قرار داشت یعنی میدان را فقط برای خودش میخواست ودیگر سازمانها و احزاب چپ را مطیع و فرمانبردار خود . با این نگرش و نوع نگاه از روز اول تاسیس جریان فدائی در سال ۴۹ بنا را بر فرو پاشی این سازمان جوان و پویا قرار داد و بلاخره در سال ۵۹ موفق شد با اعمال هژمونی خود و با استفاده از اختلافات درونی و بی تجربگی سازمان چریکهای فدائی گروه فرخ نگهدار را به سمت و سوی خویش بکشاند و اکثریت این سازمان را تابع سیاستهای به غایت رویزیونیستی و مرتجعانه خویش قرار دهد. پس از انشعاب در سازمان چریکهای فدائی که به اقلیت و اکثریت معروف شد شاخه اکثریت این جریان متاسفانه تحت تاثیر حزب توده قرار گرفت و به وقیحانه ترین شکلی به همکاری با رژیم اسلامی حاکم تن در داد و شعارهای سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و کردستان را از عناصر ضد انقلاب و عاملین امپریالیسم امریکا تصفیه و پاکسازی کنید سرتیتر نشریه کار قرار گرفت!!!

و در شهرهای بزرگ و مهم هم رژیم اسلامی با استفاده از این دو جریان یعنی حزب توده و فدائیان اکثریت که اشنائی کاملی با ساختارهای تیمی و تشکیلاتی فدائیان اقلیت داشتند توانست انها را سرکوب کرده و از لحاظ تشکیلاتی انها را متلاشی کند. در زندان هم البته بعد از سال ۶۲ که توده ایها و اکثریتیها هم به زندانیان اضافه شدند باز هم علیرغم سرکوب توسط رژیم اسلامی همان راه و روش را ادامه داده و فضای زندان را به سوی تشتت و تفرقه و درگیری در بین زندانیان و عدم اعتماد به یکدیگر سوق داده وبا بوجود امدن توابین از بین انان که از نمونه های قبل از ان بدتر و بیرحم تر بودند باز هم به همکاری با رژیم ادامه دادند !! البته بودند معدود افرادی که از این جریانات در داخل زندان بریدند و مورد بایکوت رفقای سابقشان قرار گرفتند و رژیم هم انان را اعدام کرد.

این مختصری بود از تنظیم رابطه سیاسی بین حزب توده و جریانات مختلف چپ در بعد از انقلاب و درک کردن این نکته که چرا جریانات چپ اندوران اعم از فدائیان اقلیت سازمان راه کارگر حزب رنجبران توفان سازمان پیکار کومله و … علیرغم اختلافات سیاسی و ایدوئولوژیکی با یکدیگر در یک نقطه با هم مشترک بودند و کماکان هستند و انهم دوری از حزب توده و مخالفت شدید با سیاستها و روشهایش که همانا در همکاری با رژیم اسلامی متبلور گشت. در نتیجه دشمنی و اختلاف جریانات چپ با حزب توده بسار بیشتر و گسترده تر و عمیق تر است از دشمنی سلطنت طلبان با این جریان سیاسی!! زیرا حزب توده عامل بسیار مهمی بود در جهت همکاری با اخوندها وسرکوب جریانات چپ و این نکته ای است که هیچوقت از اذهان پاک نخواهد شد.
http://negahi.com/yoldash/?p=546#comment-50949

---

ديرلى يولداشلار نوروز بايراميز موبارك و كوتلى اولسون. اومودوم اوناديكى تزليغينان تركى ديلين آزادليغين بايرام كيمى جشن توتاخ.
دوستان عزيز عيد نوروز را به همه تبريك گفته، سلامتى و بردبارى براى همه آرزو مندم.
در ارتباط با كامنت فرهاد چند كلمه اى را لازم به گفتن دانستم. اين كامنت شاهكار ديگرى است از عينيت_ فرهنگ_ غير استدلالى و تاثير سده ها استبداد و اختناق در جامعه ايران و نمود آشكار_ آن ساختار هاى فكرى است كه بر شعار ها و باورهاى نادرست استوار بوده و با وضوح كامل نشان ميدهد كه چگونه اين باورها از نسلى به نسل ديگر منتقل مى شوند. اين افكار و نوع_ ديد، تفاوتى با خرافات ندارند چرا كه هر دو بر ملغمه اى از شنيده ها و ديده ها و ناديده ها و اطلاعات ناقص و باور هاى نادرست استوارند. همين بينش است كه به آيت اله ها امكان داده است با اتكا به يك سرى داستانها وخرافه ها و احاديث بر گرده هاى مردم سوار شوند و حتى تا آنجا پيش بروند كه بخود اجازه دهند به مرم حكم كنند با كدامين پا وارد مستراح و با كدامين پا از آن خارج شوند. مشكل ما اين است كه به واقعيت ها علاقه نداريم. باورها و احساسات را مافوق همه چيز ميدانيم و اين نشان از “تنبلى” فكرى و ذهنى ما دارد. فرهنگ تقليد كه در مذهب شيعه يك ركن اساسى به شمار مى رود در طول زمان هاى دراز، عادت به پرسش و جستجو براى طرح چرايى را از ما گرفته است. اين نوشته همان ترمينولوژى و ادبياتى را بكار ميگيرد كه ما بايد هر چه سريعتر وراسخ تر از آن در دنياى سياست فاصله بگيريم. سى سال پس از آن روز هاى دهشتناك كه نادرست بودن آن سياست ها را خود زندگى با بى رحمى تمام نشان داده و حتى يك بچه دبستانى هم با شنيدن آنها سر تكان ميدهد، ميتوان همچون يك عالم و فيلسوف ظاهر شد و همه چيز و همه كس را به سخره گرفت. مشكلى نبود اگر اين كار با رعايت امانت صورت ميگرفت. اما اين نوشته از منفور بودن ميگويد و از خيانت و از رویزیونیسم. با همان دو جمله اول، نوشته فوق ما را سوار بر امواج “نرم” و “خوشايند” و “آشناى” نفرت و خيانت از حزب توده ميكند تا ما را فارغ از هر گونه نياز به پرسش و فاكت با خود همراه سازد و يك مشت “خرافات” بخورد ما بدهد. حد اعلاى رشد اينگونه استدلال هاى كيلويى و ملغمه اى حسين شريعتمدارى (كيهان) است كه همه با آن آشنايى دارند. پس از خواندن تنها هفت جمله و صرف وقت حدود شصت تا نود ثانيه نوبت به نتيجه گيرى ميرسد: “این مختصری بود از تنظیم رابطه سیاسی بین حزب توده و جریانات مختلف چپ در بعد از انقلاب و درک کردن این نکته که چرا…”. و ما يك بار ديگر با خيال آسوده و راحت از اينكه همه چيز در روال درست خود پيش ميرود و همه چيز همانطور است كه ما تا حالا شنيده بوديم دنبال كار خودمان ميرويم. غافل از آنكه تحميق و زور و خفقان ريشه در همين نوع جهان بينى دارد. نوشته حتى در يك جمله كوتاه هم به ما نمى گويد كه چرا آنها شعار “سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید” رادادند. نوشته از ما توضيح هرگونه علتى را دريغ مى دارد. تو گويى اين آدم ها همه از نوع ساحره هايى بودند كه در قرون وسطى در اروپا سوزانده مى شدند و ذاتا بد و خبيث و سزاوار مرگ بودند. آقاى نگاهى بدرستى اشاره كردند كه اين گونه تفكرات ما را به كجا مى برد. با اين نوع توضيح حقايق و با اين روش تبيين دنيا يك دوره ديگر از آن سالهاى دهشتناك پيش روى ماست. نويسنده اين كامنت خود چيز هايى ديده و شنيده است اما چرايى آن هارا در نيافته است. شبيه به خواننده روزنامه اى وزين مى نمايد كه تنها صفحه حوادث را مى خواند و تحليل ها و تلاش ها براى نشان دادن چرايى قضايا براى او آنچنان جالب نيست و به همين دليل درك و ديدى سطحى و آشفته دارد. همه چيز را با همه چيز مخلوط ميكند و آشى درست ميكند كه به مذاق خيلى ها خوش مى آيد اما كسى را خوف دل درد بعد از خوردن نيست. اين نوشته واقعا شاهكار است و جا دارد به عنوان نمادى از فرهنگ ما در جايى شايسته نگاهدارى شود تا نسل هاى بعدى از آن شايد درس عبرت بگيرند. من توده اى نبوده و نيستم اما امانتدارى و حقايق و فاكت ها را بيش از همه دوست ميدارم.

هیچ نظری موجود نیست: