۱۳۸۷ فروردین ۱۲, دوشنبه

شمه هايى از دوران شاه

باز هم شمه هايى از دوران شاه: هفته ها قبل از فرارسيدن روز تولد شاه و فرزند ارشدشان بخش هايى از مملكت بحالت آماده باش در مى آمد تا مراسم تولد هر چه باشكوه تر و پر عظمت تر اجرا شود. مدارس موظف مى شدند مراسم خاصى به اين مناسبت برگزار كنند. روز ها قبل از آنكه شاهنشاه به شهرى جهت بازديد بروند در آن شهر ولوله بود. تمام خيابان هايى را كه قرار بود ماشين ايشان از آنها رد شوند در عرض چند روز آنچنان گلبارانى و تر وتميز مى شد كه آن خيابانها را نمى شد باز شناخت. شبانه گلها را با گلدانهايشان در زمين مى گذاشتند و رويش خاك مى ريختند. صاحبخانه هاى خانه هايى كه در بر خيابان بودند وادار مى شدند ديوار ها را رنگ بزنند و تميز كنند. سريعا شير هاى آب كشيده مى شدند تا مردمى را كه به استقبال آورده شده اند تشنه نمانند. شبانه خط كشى ها را تازه مى كردند و همه چيز را جلا مى دادند. طبيعى بود كه چنين سيستمى چاپلوس ها و بى لياقت ها و رشوه خوار ها را پرورش مى دهد. هر كس چاپلوسى ميكرد بالاتر مى رفت تا بيشتر رشوه بخورد. رشوه خوارى آن چنان رايج بود كه بدون آن تقريبا هيچ كارى ممكن نبود. همه چيز و همه كس در خدمت خانواده سلطنتى بود. صفحات اول تمام كتاب هاى درسى مزين به عكس هاى اين خانواده بود. همه چيز درظاهر و بى محتوا بود. تمام كارخانجات تنها كارى كه ميكردند مونتاژ بود. صنعت_ مادر وجود خارجى نداشت و بدون مشاوران خارجى هيچ كارى ممكن نبود. با در آمد هاى نفتى همه چيزرا از خارج مى خريدند و ادعا ميكردند كه در حال رسيدن به دروازه هاى تمدن بزرگ هستند. تمامى روزنامه ها و مجلات واخبار راديو و تلويزيون پر بود از بيانات و تصاوير شاهانه. داشتن يك كتاب با محتواى چپى برابر بود با به خطر انداختن زندگى خود. خود سانسورى جزوى از فرهنگ جامعه شده بود. ساواكى ها چون خدايانى بودند كه فرمانروايى ميكردند و مبريدند و مى دوختند. خلاصه منجلابى بود با دروازه هاي عفون

هیچ نظری موجود نیست: