۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

هنر

هنر از نظر من در مفهومى عام، گشودن افق هاى تازه در زندگى و انداختن روشنى بر آنچه هست كه تا آن زمان پرده اى ناشناخته آن را از ديد ها نهان ساخته بود. يك هنرمند به چيزى دست مى يابد كه ديگران تا آن وقت آن را نمى ديدند و يا نمى گرفتند. او سعى ميكند با روش هايى شناخته و يا ناشناخته در تبيين وتفهيم آن چيزى بر آيد كه به آن دست يافته است. و چون آن چه كه او بر آن آگاهى يافته امرى كاملا نو است و براى آشكار ساختن آن هم نياز به راه وروش هاى تازه است ، به همين دليل هنرمندان واقعى، يعنى كسانى كه شايسته اين عنوان هستند تقريبا هيچگاه در ابتداى كارشان فهميده نمى شوند و حتى طرد مى شوند چرا كه حرف و عمل آنها در چارچوب هاى شناخته شده نمى گنجند و ترديد بر انگيز مى نمايند. از اين منظر، يك صنعت كار ورزيده و ماهر هرگز نمى تواند هنرمند ناميده شود. هنر با آن چيزى سروكار دارد كه “نو” است و عرصه اى كه هنوز در آن رد پايى وجود ندارد.
زندگى، نحوه عمل، توانايى شناخت اوضاع واحوال وقت، بكارگيرى راه هاى تازه و در عين ساده و قابل فهم براى همه، فداكارى بى مثال و خصوصياتى از اين دست برخى مبارزان در راه احقاق آزادى و استقلال حقوق پايمال شده را در رديف هنرمندان قرار مى دهد. بااينكه آنها در مفهوم خاص كلمه هنرمند نيستند اما زندگى و عمل شان قابل مقايسه با هنرمندان است كه راه هاى شناخته را پشت سر گذاشته و طرحى نو در مى اندازند و جامعه و مردمانش را پله اى بالاتر ميكشند. گاندى و ماندلا مثال هاى شناخته شده اى از اين مبارزان هستند. بى شك چنين انسان هايى در تمام جوامع وجود دارند گرچه تعدادشان نادر است. اين ويا آن گفته، اين و يا آن نوشته را زير ذره بين گذاشتن و آن را در جهت رد و يا تا ييد چنين آدم هايى بكار بردن حق مطلب را ادا نمى كند. موفقيت ويا شكست يك جنبش تنها معيار قضاوت در مورد چنين افرادى نمى تواند واقع شود. براى توده هاى وسيع مردم اين شخصيت ها جذبه وكشش خاصى دارند و اين حايزاهميت است. جوامع پيشرفته و دمكراتيك نيازى به اين آدم ها ندارند اما جوامع استبدادى اين آدم هارا لازم دارند و به خاطر اين و يا آن موضع گيرى نبايد چنين مبارزانى را از خود راند. يعنى درختان نبايند مانع از ديدن جنگل شوند!

هیچ نظری موجود نیست: