۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه

جنبش

فرهاد عزيز، نه! شرکت کنندگان در یک جنبش به صرف حضور در ان حرکت لاجرم جملگی اهدافشان مترقی یا دمکراتیک نيست، مى تواند باشد، مى تواند هم نباشد. اما فراموش نكنيم كه واژه جنبش بنظر من يك بار و مفهوم مثبت و مردمى و عدالتخواهانه دارد و بالطبع نيروهاى شركت كننده در آن نيز يا حداقل اكثر آنها انتظار مى رود كه اهداف و آرزوهاى مترقى و آزاديخواهانه داشته باشند. در غير اين صورت بايد از مفاهيم ديگرى بهره گرفت. یک جنبش تعداد زيادى از مردم را در بر ميگيرد كه هدفشان جايگزين سازى نظم تاكنونى با نظمى ديگر است كه در جهت منافع توده هاى مردم بوده و حركتى رو به جلو به شمار ميرود. اين درك من از جنبش است. مثلا جنبش ملى شدن نفت. من جايى نديده ام كه از مثلا كوكلوكس كلان ها ويا از ناسيونال سوسياليست ها بعنوان يك جنبش ياد شده باشد.
حالا تركها چه مى گويند و يا چه مى خواهند. مگرغير از آن است كه ميگويند زبان مادرى ما هم مثل زبان فارسى بايد تدريس و رسمى شود. مگر غير از آن است كه ميگويند هويت مان را به ما بازگردانيد، اداره امور مان را به خودمان واگذاريد. اين ها خواست هايى هستند كه از سوى تمام روشنفكران و دانشگاهيان و سياسيون ترك حمايت مى شوند. و شما اين ها را در تمام نوشته ها و اعلاميه ها و بيانيه ها مى بينيد. مطمين هستم كه شما سايت هايى در اينترنت پيدا كرده و به من نشان خواهيد داد كه در آنها نشان بزغورد نقش بسته است. خوب اين به چه معنى است، چه قدر بايد اينگونه سايت ها راجدى گرفت و آنها در مجموع چه نقشى بازى مى كنند. جريان اصلى اين حركت به نظر من امروز ماهيتى فرهنگى دارد كه دارد رو به سياسى شدن مى رود، سكولار است، صلحخواه و در پى احقاق حقوقى است كه ازسوى سازمان ملل و سازمان هاى وابسته اش به رسميت شناخته شده اند. حالا اگر كسى خلاف اين نظر را دارد من ازاوخواهش ميكنم به من مستدل اين را نشان دهد. من شخصا ابدا علاقه اى به ديكتاتورى ندارم مى خواهد ترك زبان باشد و يا هر زبان ديگر. من تنها همراه و هم آواز يك جنبش آزاد و دمكراتيك خواهم بود و خودم هم جزو آنهايى خواهم بود كه هرگونه تخطى از آن را افشا خواهد كرد.
در مورد ناسيوناليست بودن من ويا شيرازى اوغلو من طبيعتا قضيه را آنگونه نمى بينم كه شما مى بينيد. در عين حال اين موضوع را فرعى تر از آن مى دانم كه ارزش توقف رويش باشد. اين لقب در مقابل القاب ديگرى كه ايشان مرا مفتخر به آنها كرده اند قابل اغماض است. لطفا توجه كنيد كه من “فارسها را غیر دمکرات و ستمگر معرفی” نكرده ام بل حكومت هاى تهران نشين كه عمدتا ازسوى فارس ها اداره شده اند و بويژه نقش زبان فارسى كه از آن استفاده ابزارى شده است را در مد نظر داشته ام. دوست عزيز از من انتظار داريد كه كدامين نظر بايندير را نقد كنم. لطفا عين نوشته را درج كنيد تا رويش بحث كنيم. نمى دانم منظورتان از خصلت طبقاتی چيست. امكان دارد در آينده چنين خصلتى و يا خصلت هايى شكل بگيرند. من هيچ نشانى از حضور مذهبیون افراطی نمى بينم اما ناسیونالیستهای افراطی را نمى توان اينجا و آنجا كتمان كرد. ولى چنانكه گفتم وجه غالب را نيرو هاى ميانه رو مى بينم. آنچه تركها دارند نيروى منطق و استدلال و حقا نيت و در نهايت حمايت وسيع مردمى از همه اقشار است. به نظر من با تاكيد هميشگى بر آزادى و دمكراسى در حرف و در عمل و استفاده از متد ها و روش هاى انتخابى و دمكراتيك است كه مى توان نيروهاى افراطى را منزوى كرد. البته تمام اين تلاشهاى دمكراتيك مى توانند نقش بر آب شوند اگر تركها همواره از سوى تهران تجزيه طلب و حامى بيگانگان جلوه داده شوند. در نظر آوريد نقش حماس و فتح را در فلسطين.

هیچ نظری موجود نیست: