۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

ضرورت ماهيت مستقل مبارزه

به نظر مى رسد كه روزگارِمبارزات با ماهيتى فراگير و گسترده بدانگونه كه بتواند توده هاى مردم در ايران را سواى وابستگى هاى قومى و فرهنگى و زبانى زير چتر خود گرد آورد، مدت هاست سپرى گشته است. آخرين نمونه چنين تلاشى شايد اصلاح طلبى و برآمد دوم خرداد بود. سر نوشت آن بر همگان روشن است و آنچنانكه از شواهد پيداست جنبش اصلاح طلبى آزمون خود را پس داده و به آن شكل آغازين و يااشكال مشابه آن قادر به پاسخگويى به مشكلات نيست. نيروها و گروههاى اپوزيسيون از هر طيفى كه باشند در مقابل چالش ملى سر در لاك فرو برده و اگر بر عليه آن نباشند در بهترين حالت سكوت اختيار كرده اند. هيچ حزب، سازمان، گروه و يا اتحاد باصطلاح سراسرى وجود ندارد كه مشى و سمت گيرى نسبتا روشنى در مقابل مسيله ملى داشته باشد. روشنفكران، نويسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران فارس زبان به مسيله ملى و بويژه به جنبش آزاديخواهى ترك ها به ديده ترديد مى نگرند و در مقابل آن سكوت ميكنند. كمتر كسى از اين افراد از خواسته هاى بحق، انسانى و به رسميت شناخته شده ملت ترك سخن گفته است. هيچگونه حمايتى از اعتراضات و مبارزات مردم شهرهاى آذربايجان كه ماهيتى ضد استبدادى و آزاديخواهانه دارند از طرف آنان به عمل نيامده است. از زندانيان ترك كمتر سخن بميان مى آيد و ترك ها خود راهمچون فرزندى ناخوانده در "سرزمينى واحد" و با "زبان واحد" مى يابند. و اين در حالى است كه اكثر اين افراد از ملت يكپارچه ايران سخن ميرانند كه گويا همه درد مشترك دارند و تمام توجهات مى بايد تنها روى رژيم متمركز شود و مشكلات قومى و منطقه اى و فرهنگى از نظر آنان اولويت ندارند و آب در آسياب دشمن ميريزند. اما اين ادعا ها با تاسف بسيار بيشتر شبيه وعده سر خرمن دادن است. كم اهميت جلوه دادن مشكلات ملت هاى ترك و بلوچ و عرب و كرد ترفندى بيش براى پس راندن چند باره خواسته هاى آنها نيست. پس از ده ها سال تلاش براى زدودن زبان و هويت تركها، اكنون زمان آن فرا رسيده است تا تركها سرنوشت خود را بدست گيرند و با تكيه بر نيروى خود در صدد احقاق حقوق خود بر آيند.

ملت ترك ايران تنها در آن مبارزه اى ميتواند به اهداف دور و نزديك خود دست يابد كه چارچوب هاى اصلى و مركز ثقل آن متكى بر نيروهاى خودى باشد وبر اصالت هاى تركى آن تاكيد ورزد. مبارزه براى گرفتن حقوق زبانى، فرهنگى، اجتماعى و سياسى تنها با اتكا به سنن دمكراتيك مبارزاتى تركها و در پيشا پيش آنها مردم آذربايجان ميسر است. مرز بندى مشخص با ديگر جريانها و گروه ها و مليت ها ضرورت اين جنبش بوده و ماهيت مستقل آن را به نمايش ميگذارد. اين مبارزه بايد رنگ و بوى تركى داشته و تلاش جهت احقاق حقوق پايمال شده تركها را در مركز توجه خود قرار دهد. تاكيد گسترده بر روى زبان تركى، استفاده از شعارها به اين زبان، پافشارى بر نيازها و مطالبات محلى، مطالبات جهت ايجاد رسانه هاى مستقل تركى چون راديو و تلويزيون، روزنامه، مجلات ونشريات تخصصى ، نشر كتاب به زبان تركى و خواسته هاى مشابه مى بايد در كانون مبارزات روزمره قرار گيرند.

يك ملت تنها هنگامى ميتواند وارد اتحاد هاى آزاد و مستقلانه شود كه خود ابتدا آزاد و مستقل باشد. عمر كشور ايران با تركيب فعلى اش كه براى بخش هاى بزرگى از ساكنان آن با تضييق و تحميق و تبعيض همراه بوده است، دارد آخرين فازهاى استبدادى خود را ميگذراند. ترك هاى ايران براى دست يافتن به آزادى زبان مادرى، براى داشتن پارلمان هاى انتخابى محلى و سياست گذارى دمكراتيك در جهت منافع مردم، براى در دست گرفتن و تعيين سياست هاى آموزشى، اقتصادى، مالياتى، بهداشتى و فرهنگى نياز به نهاد ها، سازمان ها، احزاب، سنديكا ها و تشكل هاى خودى دارند كه مراكزشان نه در تهران بلكه دقيقا بايد همانجايى باشند كه مردم تركزبان هستند. ما احزابى لازم داريم كه در آنها به تركى حرف زده ميشود و مسيولانش ترك هستند. ما روزنامه ها و رسانه هايى لازم داريم كه آينه جامعه خودمان باشند. ما نمايندگان و سياستمداران واقعى خود را لازم داريم كه در پارلمان هاى شهرهاى خودمان نشسته اند و تنها در مقابل مردم خودشان جوابگو هستند. در يك كلام ما خودمان بايد بر سرنوشت خود مان حاكم باشيم.

تركها احزاب، سازمانها وتشكل هايى لازم دارند كه از آن_ خود و از بين خود آنها بر خاسته باشند و تركيب و سرشتى محلى داشته باشند. حداقل تجارب سى سال اخير پس از انقلاب نشان ميدهند كه احزاب باصطلاح سراسرى كه درعمل احزابى هستند كه از تهران هدايت ورهبرى مىشوند به لحاظ ماهيتى نمى توانند خواست ها و مطالبات تركها را با پيگيرى لازم دنبال كنند. آخرين نمونه آن اصلاح طلبان دوم خرداد و ناپيگيرى آنها در رسيدگى به مشكلات محلى است و از اولين نمونه هاى پس ازانقلاب ٥٧، حمايت ازسركوب حزب خلق مسلمان از سوى تمامى احزاب تهران نشين است. مردم آذربايجان تنها آن زمان قادر به دفاع از حقوق خود و حفظ آنهاست كه احزاب خود را داشته واز طريق آنها مبارزه دمكراتيك و بحق خود را پيش ببرد. تا زمانى كه احزاب سياسى محلى در آذربايجان شكل نگرفته باشند احزاب باصطلاح سراسرى سعى در پر كردن اين خلا خواهند داشت و تمامى تجربيات گذشته، غمبار بودن چنين سناريو هايى را بارها باثبات رسانده است.

نگاه دوختن به تهران و انتظار از احزاب و افرادى كه ارتباطى با مشكلات و مسايل تركها ندارند و حتى زبان آنها را هم نمى دانند، انتظارى است كه اين احزاب و افراد حتى اگرهم بخواهند قادر به برآورده كردن آنها نيستند. آنها تنها مى توانند در بهترين حالت براى مثال خواستار آن شوند كه زبان تركى درمدارس آذربايجان تدريس شود اما آنها براى رسمى كردن زبان تركى در كنار زبان فارسى مبارزه نخواهند كرد. آنها براى استفاده از زبان تركى دردانشگاهها بعنوان زبان علمى مبارزه نخواهند كرد. آنها براى حق يادگيرى زبان مادرى تركها كه درسراسر ايران ساكن هستند مبارزه نخواهند كرد. آنها خواسته ها ومطالبات مردم فارس را مد نظر داشته و خواهند داشت و اين امر هم به هيچ وجه قابل انتقاد نيست، همانگونه كه احزاب ترك در وهله اول براى احقاق حقوق تركها بايد مبارزه كنند.

اين واقعيت را اكنون بايد پذيرفت كه دمكراسى در ايران_ آينده، اگر قرار باشد كشورى به نام ايران با مرز هان كنونى اش وجود خارجى داشته باشد، تنها با وجود و با اتكا به "واحد" هاى هاى مستقل و خود مختار قابل تصور است. تنها چنين واحد هايى هستند كه ضامن ايجاد ساختارهاى دمكراتيك و ضامن_ برگشت ناپذيرى آن هستند. مبارزه مستقل تركها ضامن چنين ساختار سياسى و بر له و نه بر عليه آن است.

جبهه ملى، نهضت آزادى و تمامى گروه هاى ميانه رو، نه در گذشته و نه در حال نه تنها مسايل ملى را در ايران لاپوشانى كرده اند بلكه خود در تداوم آن بطورغير مستقيم نقش داشته اند. گروه هاى راست كه سلطنت طلبان بخش عمده آنرا نمايندگى مى كنند خود ابداع گران زدايش فرهنگى و ستم ملى بوده و هر گاه هر كارى ازدستشان برآيد در جهت ادامه همان سياست سركوب كوتاهى نخواهند كرد. مذهبيون و تمام نيرو هاى قشر مذهبى هيچگونه حساسيتى نسبت به مسايل ملى ندارند و در هيچ جا هم سخنى از مشكلات ملى دربين آنها ديده نمى شود. آنچه مى ماند طيف چپ است كه گرچه همواره ادعاى حمايت از حقوق ملى را در حرف داشته اند اما در عمل هيچگاه بدرستى آن را جامه عمل نپوشانده اند و آنچه بسيار دردناك است سردرگمى بى مثال آنها در پى راهيابى تيوريك براى مشكل ملى پس از قيام خرداد ٨٥ در شهر هاى آذربايجان است.

اين سخنان به هيچ روى ناديده گرفتن مشكلات ديگر مليت ها، امكان اتحاد بين آنها و فرآيند نيروها و چشم بستن به روى وقايع و شرايط تازه نيست. بر عكس، تا زمانى كه ما كه نيرو هاى مردمى خود را سازماندهى نكرده و تشكل هاى دمكراتيك خودمان را بوجود نياورده ايم، قادر نخوا هيم بود از منافع مردم خودمان دفاع كنيم.

هیچ نظری موجود نیست: