۱۳۸۷ خرداد ۹, پنجشنبه

تماميت ارضى زير مجموعه اى از آزادى و دمكراسى

يهودى ها از ديد هيتلر و پيروان آدمكش او شايسته مرگ واتاق هاى گاز بودند چرا كه بنابه درك و فهم غلط شان، يهودى ها از نژاد پاك آريايى نبودند. بعدها بيماران روانى، و حتى انسان هايى نيز كه شكل و شمايل شان شبيه به خودشان نبودند در ليست هاى مرگ قرار گرفتند. شاه سابق ايران، مخالفان سياسى خود را به لقب ارتجاع سرخ و سياه مفتخر كرده و آنها را از دم تيغ مى گذرانيد. ديكتاتورى مستانه وار او به حدى رسيد كه يك روز شخصا از تلويزيون سراسرى اش اعلام كرد كه يك حزب واحد رستاخيز درست كرده كه تمام مردم بايد وارد آن شوند، در غير آن پاسپورت شان را بگيرند و بروند. از ديد آخوند هاى تشنه قدرت در جمهورى اسلامى هر آن كس كه مثل آنها فكر نكند و طبق انديشه ها و دستورات آنها عمل نكند، بايداز دم تيغ رد شود. تاريخ بشرى البته از اين گونه مثال ها فراوان دارد.

آنچه در تمامى اين افكار مشترك است، چسبيدن بى قيد و شرط به يك سرى باور هاست كه از ديد چسبندگان به آنها، مضمون آن ايده ها غير قابل بحث بوده و اطاعت از آنها براى ديگران اجبارى والزامى ست. باور ها نيازى به گفتگو ندارند. هم چون آيات آسمانى احدى را ياراى نزديكى به آنها نيست. آيا در اوج قدرت ديوانه وار شاه سابق، كسى را ياراى سوال كردن بود؟ آيا كسى قادر بود حزب رستاخيز كذايى او را زير سوال ببرد؟ بودند كسانى كه چنين كردند اما مى دانيم چه برسرشان آمد. مگر احدى امروز مى تواند قدرت خامنه اى را در سيستم مخوف ديكتاتورى جمهورى اسلامى زير سوال ببرد؟

باورهاى غلط در سيستم هاى انسانى بسته كه تنفس در آنها بدون اجازه گرفتن ممكن نيست، به سطح ايديولوژى فرا رويانده مى شوند، دستگاه هاى عريض و طويلى براى اجراى ايده هاى ديوانه وار پديد مى آيند و ماموران معذور دست اندر كار مى شوند تا ببرند و بدوزند. بهترين نمونه چنين سيستمى رژيم فعلى جمهورى اسلامى است كه باور هاى غلطى را بر پايه باور هاى غلط شاهنشاهى بر پا كرده و به نظر مى رسد در كشور ايران دور باطل فرمانروايى ايديولوژى هاى ضد انسانى ادامه خواهد شد.

همزمان با قوت گرفتن نيروهاى ملى در سال هاى اخير در ايران و در راس آنها جنبش رهايى بخش تركها، ايديولوژى مطرودى به موازات آن شكل گرفته كه پديدآورندگان و پدران روحى آنها را بايد در جناح راست و در بين هواداران سلطنت برافتاده پهلوى جستجو كرد. هر صداى حق طلبانه و هر نداى آزاديخواهانه اى كه در مقولات آنها نگنجد و در ترمينولوژى يكسويه آنها يافت نشود، انگ تجزيه طلبى مى خورد تا با فريب اذهان عمومى رقباى سياسى با دسيسه چينى و روش هاى غير دمكراتيك از ميدان بدر شوند. اين نوع برخوردها با مبارزان در راه آزادى نطفه هاى همان ايديولوژى هاى اذهان بيمارى است كه در پى قدرت استبدادى ديگرى به بهاى جان انسان هاى ديگر هستند.

تماميت ارضى هم چون يك دين و مذهب تازه ارايه مى شود كه خارج از هر گونه انديشه انسانى قرار داشته و مركزيت ايديولوژى جديدى را تشكيل ميدهد كه مى رود تا پايه هاى سيستم مخوف ديگرى را در آينده شكل دهد و حتى شايد وارد اتحاد ناميمونى با رژيم جمهورى اسلامى شود.

وظيفه نيروهاى دمكراتيك مقابله جدى با اين تفكرات و ممانعت از برپا سازى ايديولوژى هاى تازه است. در يك نظام دمكراتيك همه چيز زير مجموعه اى ازآزادى و دمكراسى مردمى است. هر مبحث سياسى و اجتماعى در چارچوب اين اصول خدشه ناپذير قرار مى گيرند. اگر با گروه ها و بخش هاى بزرگى ازيك جامعه هم چون مستعمره هاى داخلى برخورد شود، طبيعى است كه آن ها بدنبال آزادى خود بوده و سخنان ايديولوگ هاى اختناق و استباد را جدى نخواهند گرفت. هنوز چند ماهى از استقلال كوزوو نگذشته است و تجربيات گران سى سال سلطه جمهورى اسلامى با صلابت تمام نشان داده است كه در زمينه هاى اجتماعى و سياسى ارزشى بالاتر از آزادى و دمكراسى در يك جامعه انسانى نمى تواند وجود داشته باشد. همه چيز در چارچوب آزادى و دمكراسى قابل بحث و تفسير است حتى تماميت ارضى. هيچ اصلى نمى تواند و نبايد بالاتر از آزادى قرار گيرد. تنها دمكراسى انتخابى است كه تعيين كننده است. ايديولوژى ها و پروپاگانديست هاى عوام فريب، مطرود و شايسته طرد از عرصه مبارزات سياسى هستند.

تلاش نيروهاى مبارز بر آن است تا يك سيستم كاملا تازه سياسى و دمكراتيك جايگزين ديكتاتورى جمهورى اسلامى گردد. اگر در اين سيستم تازه ملت هاى ساكن در مرز هاى كنونى كشور ايران از جمله تركها، بلوچها، كردها، عربها و ديگران به طور كاملا برابر در تمامى عرصه هاى قدرت سياسى شريك و سهيم نشوند، اگر قرار باشد در ساختار سياسى موجود تنها برخى اصلاحات صورى صورت گيرد و هم چون گذشته تهران مركز تصميم گيرى باشد، اگر قرار باشد اهرم هاى قدرت هم چنان در دست گروه هاى قبلى قرار بگيرد، در اين صورت روشن است كه تماميت ارضى چنين استبدادى زير سوال برده شود. در اين حالت حمايت از تماميت ارضى چنين سيستمى كه حافظ و گسترش دهنده بيعدالتى در يك كشور كثيرالمله است، حمايت از استبداد است. اگر يك سيستم سياسى پايه هاى قدرتش را بر اساس ستم و تبعيض بر عليه ملت هاى خاصى كه در محدوده ارضى آن زندگى مى كند، بكار گيرد، حق به رسميت شناخته شده آن ملت هاست كه بدفاع از حقوق خود برخيزند.

تنها آزادى و دمكراسى واقعى است كه مى تواند حامى تماميت ارضى باشد. ملل ايران بطور آزادانه تصميم مى گيرند كه آيا حاضرند با ديگران در چارچوب ساختار مشخص سياسى زندگى كنند يا نه. هر روش ديگرى، جايگزين كردن يك استبداد ديگر به جاى استبداد فعلى است. راه پايان دادن به دور باطل حاكميت باورهاى غلط وايديولوژى هاى جابر، احترام به حقوق و خواسته هاى ملل ايرانى است. آزادى و دمكراسى بدون شركت فعال ملل ايرانى، خيمه شب بازى تازه ديگرى به ارمغان خواهد آورد. يك بار براى هميشه بايد پذيرفت كه تركها و بلوچها و كردها وعربها بايد داراى حقوق مساوى با ديگران باشند.

هیچ نظری موجود نیست: