۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

كورش يا آزادى و دمكراسى

در تاييد سخن آقاى رنجبر من فكر مى كنم ايديولوژى جديدى دارد سر بر مى آورد تا جاى فعلى را بگيرد. مثلا آقاى اسماعيل نورى علا كه خود از سردمداران مبارزه با ايديولوژى ها و هوادار بقول خودشان سر سخت سكولاريسم و حتى از نوع نوى آن نيز هست دارد با دست آويزى به تاريخ چند هزار سال گذشته پايه هاى فلسفه حاكميت ايديولوژيك آينده را پى مى ريزد.
نگاهى بيندازيد به دو نوشته اخير ايشان در مورد ورزش صبحگاهى در تبريز و در مورد اسم تيم فوتبال پيروزى (پرسپوليس) و ببينيد با چه آب و تابى باور نكردنى خودرا سجده وارانه در پاى كورش و هر آنچه به هزاران سال گذشته بر مى گردد، مى اندازد و تا حد پرستش پيش مى رود. من در سخنان و موضعگيرى هاى بخشى از باصطلاح اپوزيسيون كمتر آزادى و دمكراسى مى بينم اما در عوض هرچه بخواهيد ستايش و پرستش از كورش و غيره است. اعتراضات به فيلم سيصد و اخيرا موضوع اسم خليج فارس وعصبيت ها و كمپين ها در مورد آن به نظر من از اين زاويه قابل بررسى است. تمامى هم و غم ها، پرستش هاله اى مجازى متعلق به هزاران سال پيش است. و اگر بخش بزرگى از مردمى كه فعلا در حال حاضر زندگى مى كنند و نفس ميكشند،اعتراض بكنند كه زبان مادريشان هنوز كه هنوز است ممنوع است و اين طور كه از شواهد بر مى آيد ممنوع هم خواهد ماند، آنگاه با يك آيه كورشى به نام تماميت ارضى گردنشان زده مى شود. آيااصل و مرجع و مركز مباحث نبايد آزادى و دمكراسى باشد و نه كورش؟
---

من در موضع گيرى ها در مورد عكس مقبره كورش يك نكته مثبت مى بينم و آن تقبيح سجده گذارى است. اما دوستان بدانند كه به عرش اعلا بردن و انتقاد ناپذير كردن افراد و وقايع تاريخى لاجرم چه ما بخواهيم و چه نخواهيم به سجده گذارى از سوى بخشى از مردم خواهد انجاميد. همه كس و همه چيز قابل انتقاد است. اين يك اصل اساسى است. بحث من كورش نيست. كورش تبديل به يك سمبل گشته و اين گونه سمبل ها را به وفور مى توان ايجاد كرد. من به عقيده شخصى افراد در مورد كورش كارى ندارم. اما هر آن گاه اين نظرات و علايق شخصى قرار باشد وارد حيطه زندگى شخصى من شود و يا از آن ايديولوژى تازه اى ساخته شود آن موقع جاى بحث دارد.

هیچ نظری موجود نیست: