۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعه

معتقد به دمكراسى

Monazer گرامى، با عرض احترام، راستش من هم آن لينك هايى را كه آقاى اسماعيل نورى علا در ستون نظرات مقاله شان “سند مالکيت خليج فارس در آذربايجان امضا شد” زده بودند ديدم و از خودم پرسيدم و هنوز هم مى پرسم پس چرا نظر بنده را در آن ستون نزده اند. به نظر ميرسد آقاى علا ريگى به كفش دارند! كه اين لينك هاى عجيب و غريب را منتشر ميكنند اما نوشته ما را پنهان مى كنند. بنده نه اين سايت atropetan را مى شناسم و نه علاقه اى به اين جورچيز ها دارم. آقاى یعقوب گودیان را هم نمى شناسم. اين از اين.
بنده فكر ميكنم معتقد به دمكراسى هستم و خودم را به آن مقيد مى دانم چرا كه راه ديگرى نمى شناسم. هر آنچه موافق با امور و شيون دمكراسى و در راستاى گسترش آزادى و قدرت بخشيدن بيشتر به راى و اراده مردم باشد در نظر و ديده من قابل احترام و قابل پشتيبانى است. اگر مردم آذربايجان پس از يك دوره مبارزه سياسى در محيطى نسبتا سالم و آزاد زبانم لال به سلطنت طلب ها راى دادند تا آنها براى چهار سال آينده سكان امور را بدست بگيرند آن موقع من تنها يك راه دارم و آن احترام به راى و نظر مردم است. اما از فرداى آن روز هم از تمام سازوكارهاى دمكراتيك استفاده خواهم كرد تا در راى گيرى بعدى سلطنت طلب ها به گريه بيفتند!
در حال حاضر به نظر مى رسد كه كشور ايران در صورت ايجاد تحولى در نظام فعلى راه ديگرى غير از فدراليسم ندارد اگر مى خواهد بقول معروف تماميت ارضى اش را حفظ كند. من شخصا به هيچ عنوان حاضر نيستم سرنوشت من در تهران رقم بخورد. خودم عقل دارم و امورات خودم را بهتر از همه مى شناسم و مى گردانم. دوران حكومت متمركز در ايران به سر آمده است. هر كس اين را نمى بيند معلوم است كه خيلى چيز هاى ديگررا هم نمى بيند. هشتاد و اندى سال بس است. زمان آن رسيده است كه ما خودمان بر سرنوشت خودمان حاكم باشيم. اين موضوع بايد در گوش همه برود و خودشان را براى يك خانه تكانى بزرگ آماده كنند. اميدوارم روزى كه پارلمان انتخابى آذربايجان اولين نشستش را برگزار مى كند زياد دور نباشد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

از افشا
1-این مقاله اطلاعات غلط میدهد مثلا خود را دموکرات میداند ولی بخاک وو خون و فقط آذربایجانی فکر میکند.
2- قومی بنام فارس وجود ندارد و زبان فارسی یک زبان قومی نیست بلکه زبان حکومت گران بر ایران بوده است چه ترک و غیر ترک و شاعران زبان دیوانی دولتی را را که همان فارسی باشد بکار برده اند و هر منطقه ای از ایران زبان بومی خودش را داشته است کرد و مازنی و گیلک و بلوچ و ...حتی شیراز هم زبان بومی خودش را داشته است. متکلمان به فارسی در زمان فعلی از جمله خود من و دیگران دست پروده رضا شاه نوکر انگلستان هستند که در زمانی که وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو و تلویویزیون و
سینما و ...بوجود آمدند قدرت سیاسی و. حکومتی را با کودتای خارجی 1299 در دست داشتند و در جهت منافع انگلیس این فارس زبانان را که از اقوام ایرانی هستند تربیت کرده اند.ما فارس شونیست نداریم اینها عوامل مستقیم خارجی هستند که با بازی با ادبیات ملی ما که اکثرا بفارسی بوده است نوکری خود به امپریالیسم را گسترش داده و دشمن را قوی کرده اند و ما را ضعیف و بیچاره نه فقط ترک را و عرب را بلکه گیلک و مازنی و کرد وبلوچ و...و برای بستن زبان خلق از علاقه مردم بفرهنگ مکتبوب فارسی سو استفاده کرده اند یعنی همان استفاده ای که ملایان از فرهنگ دینی همین مردم مسلمان کردند و بضد مردم (برایشان کشت و کشتار و فساد و ...آورده اند) و بنفع غربیان که با اقتصاد جنگ و صلح بنفع آن تبدیل بدلال تولیدات غربی و سنگین تر کردن وابستگی ما به غرب میشوند که نهایت این راه همان مرگ ملی است.
3-حل مسایل ملی ایران بر اساس دموکراسی و حقوق بشر خواهد بود و نه بر اساس خاک و خون که جنگ بین اقوام ایرانی پی آمد آن است و این نویسنده آذربایجانی برای من همان قدر غیر قابل تحمل است که پان ایرانیستهای طرفدار وطن پرستی رضا شاهی..
دمکراسی فعلی بر اساس عقل و عدالت استن و عقل مورد نظر هم عقلی منطقی و آزاد و رها از هر نوع بینش ایدئولوژیک میباشد که در واقع خرد جمعی است. هر جای ایران همه زبانهای ایرانی باید قابل دسترسی و آموزش در دوره های ابتدایی و شاید تا سال نهم باشدمثلا هر جا که ده هزارتن از قومی در آن ساکن باشند حق دارند آموزش ابتدایی را بزبان خودشان (هر چه که باشد بخواهندو دولت موظف است که بر آورنده وسایل اجرایی آن خواسته باشد.
هر جای ایران به هر ایرانی از هر قومی تعلق دارد .بین ایرانیان خط و مرز نمیتوان کشید.
4- البته من نمیدانم که گردانندگان سایت نوسکولاریسم به چه نوع دمکراسی ایی اعتقاد دارند. آیا اعتقاد آنان بهمان دمکراسی نوع خمینی است که میگفت حتی کمونیستها هم آزادند فعالیت سیاسی در حکومت اسلامی داشته باشند ولی بعدا حتی حق حیات و تحصیل و شغل و ...آنها را هم انکار کرد .امثال رضا پهلوی هم مادعای دمکراسی دارند و با ادعای دمکراسی مسئله ما حل نمیشود باید در کنار آن گفته شود این دمکراسی بر چه اساسی است مثلا دکتر معین دمکراسی اش بر اساس اعتقاد به اسلام و ولایت فقیه بوده استکه اصلا در واقع دموکراسی نباید نامیده شود و نشانگر سو استفاده از دموکراسی برای فریب دیگران است.
من میدانم که با خط سلطنت طلبی از نوع آریامهری بدمکراسی نخواهیم رسید.

این نوشته از افشا برای درج در سایت سکولاریسم نو ارسال شده است.زیرا این مقاله هم از همان سایت کپی شده است.
پیامگیر ارائه نظرات سایت سکولاریسم نو معیوب است و انشااله که عمدی نباشد.

نوشته شما را در ذیل مقاله یعقوب منتشر کرده ام