۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

گسست ملى

قيام مردمى و خونين خرداد سال ١٣٨٥ شمسى در شهرهاى آذربايجان كه نقطه عطفى در مبارزه آزاديخواهانه و هويت طلب ملت ترك آذربايجان به شمار مى رود و از سوى نظام جنايتكار جمهورى اسلامى به رهبرى خامنه اى سركوب شد، در دل تاريخ ثبت شده است. عدم شركت آذربايجان در جنبش سبز نيز، حداقل تا به امروز، مى رود كه به دل تاريخ سپرده شود. ملت آذربايجان به هر دليلى كه مى توان در مورد آن به بحث نشست، از شركت دوشادوش با تظاهرات در تهران پس از انتخابات رياست جمهورى خوددارى كرده است. براى آخرين بار ويديوى جوك گويى خاتمى، كه در حول و حوش انتخابات رياست جمهورى پخش شد توانست اعتراض نسبتا گسترده اى را در آذربايجان دامن زند. گرچه مدرك ثابت شده اى وجود ندارد اما شواهد نشان از آن دارد كه مير حسين موسوى در كنار اكبر اعلمى در انتخابات اخير از سوى تركها به صورت نسبتا گسترده حمايت شد. اما همين مردم از حمايت از جنبشى كه موسوى يكى از افراد شماره يك آن به حساب مى آيد خوددارى ورزيده اند. نه مى توان ملتى را به خاطر شركت در جنبشى سرزنش كرد و نه به خاطر عدم شركتش در آن. زخم ستم و تبعيض و نابرابرى و بيعدالتى در حق تركها در ايران آن اندازه عميق و ناباورانه است كه سكوت آذربايجان در مقابل حركت اعتراضى جنبش سبز در تهران شايد فقط براى يك آذربايجانى كاملا قابل فهم و درك باشد. و اين سكوت نه تنها در مورد تركها كه در مورد بلوچها، كردها و عربها نيز صادق است. گسست ملى در ايران با سكوت در مقابل جنبش سبز از سوى حاشيه هاى جغرافيايى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى ايران نمود عينى يافته و چالش بعد از دوران سياه جمهورى اسلامى را در دستور كار قرار داده است.
تاريخ ده ها ساله مبارزات آزاديخواهانه در آذربايجان، جنبش مردمى بر عليه اصل ولايت فقيه در آغاز دوران جنون جمهورى اسلامى و بيش از همه سركوب قيام خرداد ٨٥ نشان مى دهد كه آذربايجان همواره در مبارزات خود بيشترين هزينه ها را بر عليه حكومت هاى خودكامه در تهران پرداخته است. اما اين بار و براى اولين بار آذربايجان حتى شايد به بهاى هزينه بالا، حاضر نيست راه گذشته را ادامه دهد و اين همان گسست عينى و انكار ناپذيرى است كه به تغيير معمارى ساختمان آينده قدرت در ايران منجر خواهد شد. اين حقيقت عريان با تاسف بسيار به هيچ عنوان از سوى مركزيان جدى گرفته نمى شود. همه جا صحبت از مبارزه يكپارچه ملت ايران است و همه نگاه ها متوجه تهران و خيابان هاى آن است. فارغ از آن كه با در نظر گرفتن خواسته هاى آذربايجان و احترام به مطالبات آنها و با همراه كردن آنها در جنبش سبز شايد بتوان سريعتر حكومت سياه ولايت فقيه را به زير كشيد.
هر كس اخبار شش ماه گذشته را به دقت دنبال كرده باشد مى داند كه بار و بارها سعى شده است اخبار تظاهراتى، البته برگزار نشده در تبريز را همزمان با تهران در لابلاى خبرها بگنجانند و هر بار اينگونه اخبار دروغ از آب در آمده اند. آخرين بار خبر كشته شدن چهار نفر در تبريز در هفته گذشته جزو اين اخبار بود. اين امر نشان مى دهد كه از سوى جنبش سبز تمايل زيادى براى حمايت آذربايجان از آن وجود دارد اما هيچكدام از آنها تمايلى به شنيدن مطالبات آذربايجانى ها ندارند و تو گويى هم چون هميشه نياز به سياهى لشكر دارند. آيا تاكنون تلاشى از سوي جنبش سبز براى گنجاندن خواسته هاى آذربايجان در آجنداى سبز صورت گرفته است. پاسخ به اين سوال منفى است.
دليل سكوت آذربايجان و ديگر ملل غير فارس بى شك هم صدايى با نظام جبار جمهورى اسلامى نيست چرا كه اين ملل، تضاد خويش با اين نظام را بارها و بارها به نمايش گذاشته اند. يكى از اساسى ترين دلايل آن شايد تلاش براى بازگرداندن هويت خويش است. تلاش براى عدم دنباله روى از تهران و گرفتن سرنوشت خويش به دست خويش است حتى اگر در شرايط امروز اين سكوت به حمايت ضمنى از طرف مقابل تعبير شود. اما آذربايجان چگونه بايد به ديگران بفهماند كه آنهايى كه در خرداد ٨٥ با حمايت علنى حكومت و اپوزيسيون آن به گلوله بسته شدند، تجزيه طلب نبودند، مزدور بيگانه نبودند بلكه هم چون جوانانى كه اين روزها در تهران به خيابان مى آيند خواهان آزادى بودند.
بى شك مبارزه بر عليه استبداد و ديكتاتورى نظام جبار جمهورى اسلامى جزو اهداف اساسى حركت ملى آذربايجان و جنبش سبز است. اما تضمينى وجود دارد كه در فرداى پيروزى اين جنبش سبز مطالبات به حق آذربايجان گوش شنوايى پيدا كند. چنين تضمينى وجود ندارد و با در نظر گرفتن كل حركات و تمايلات جنبش سبز نمى تواند هم وجود داشته باشد. مبارزه بر عليه استبداد لاجرم منجر به آزادى و دمكراسى نمى شود. اين هم در مورد جنبش سبز صادق است و هم در مورد حركت ملى آذربايجان. آن دسته از فعالان آذربايجانى كه وقايع تهران در شش ماه گذشته را مبارزه قدرت بين جناح هاى رژيم مى دانند بايد به اين سوال پاسخ دهند كه حتى در صورت صحت چنين نظرى اگر از فضاى ضد ديكتاتورى حاضر كه توجه و حمايت جهانى براى پيشبرد اهداف و سياست هاى ملت آذربايجان را نيز فراهم آورده است نخواهيم استفاده كنيم پس كدامين زمان براى اين كار مناسب خواهد بود. اگر نتوانيم از فرصت هايى كه پيش مى آيند براى تعميق مبارزات اجتماعى و بسط و گسترش سازمان ها و تشكلات مردمى استفاده كنيم چگونه مى خواهيم دمكراسى و پلوراليسم را بياموزيم و آنها را به كار بنديم

هیچ نظری موجود نیست: