۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

كله حسابگر

يك كله حسابگر كه هورمون دمكراسى درش تزريق گرديده باشد با قطار كردن چند فاكت و گفته و شنيده در طول زمانى رسيدن ثانيه شمار ساعت مچى اش از اين رقم جبرى به آن يكى، به ديگرسخن خيلى سريع، به يك نتيجه خيلى ساده عارى از توطيه و بگير و ببند مى رسد با اين مضمون كه خوب موضوع همانطور كه كوشاى گرامى فرمودند بر سر كشور كهن مستقر بر فلات كهنتر است و نه تنها شمالغرب آن و عضوى از اعضاى هفتاد ميليونى آن اين بار بر حسب حادثه يا توطيه كه حتى به يكى از زبانهاى مهم آن كه در آينده نزديك رسمى نيز خواهد شد تسلط گفتارى و شنيدارى و انشااله نوشتارى هم دارد خويشتن خويش را در گود گلادياتور هاى ده وجب بزرگتر از خود انداخته وهم چون هر عضو ديگر آن جامعه بلبشو كه بيشترشان فقط حرف مى زنند و بنزين ده سنتى مى زنند حاضر شده در يك مبارزه كه نتيجه آن كمابيش روشن است به مصاف اژدهاهاى آدمخوار برود و يكى هم مثل من پيدا شده و مى گويد چرا كه نه مگر ما دست مان كج است كه يكى نتواند از بين ما قد علم كند و به يك پاسخ مثبت رسيده و تا اطلاع ثانوى در صف هواداران كانديداتورى ايشان هستيم و به مخالفانمان هم احترام قايليم و از ايشان ها خواهش داريم توجه داشته باشند كه اين يك فضاى انتخاباتى است و ما هم به چند و چون پيچيدگى قضايا واقفيم فقط لطف كنيد روى فاكت ها بحث كنيد و يواش يواش عادت كنيد كه ديگر داريم از جامعه كهن خداحافظى مى كنيم و نظم تازه كه در آن تركها وزن خاصى خواهند داشت در افق درحال پديدار شدن است.

جناب تبريزلى دريغ از يك اتم واقعيت در كامنت هايتان. اگر يك جمله نوشتيد، به هر زبانى، كه بوى واقعيت از آن از دور به مشام بنده برسد اطمينان صخره اى به شما مى دهم سه جمله برايتان بنويسم.

هیچ نظری موجود نیست: