۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

بنيانگذاران فكرى حكومت اسلامى

تيوريسين هاى حكومت اسلامى و پايه گذاران دخالت مذهب در سياست افرادى چون مطهرى و بهشتى هستند و نه خلخالى و ملا حسنى و لنکرانی و موسوی تبریزی. بنيانگذارن فكرى حكومت اسلامى كه از سى سال قبل دارد حكم مى راند روحانيان ترك نبوده اند. من احاطه كافى در اين زمينه ندارم و مثل برخى از دوستان بر اطلاعات عمومى تكيه مى كنم. اگر كسى و يا كسانى دلايلى بر عليه آن دارند عنوان كنند. منظور دليل است و نه هياهو! اگر روحانيت ترك در تيوريزه كردن حكومت اسلامى دست داشت در همان روزهاى اول پس از انقلاب آن بلا سرش نمى آمد كه آمد. قبل از انقلاب در آذربايجان كسى از دكترين هاى نفوذ مذهب شيعه در سياست آينده خبر نداشت. من از چارچوب هاى تشكيلاتى حوزه ها و نحوه ارتباطات فكرى و معنوى آنها در شهر هاى مختلف اطلاعى ندارم اما فكر مى كنم هر منطقه اى استقلال خود را دارد و يا بهتر بگوييم داشته است. قضايا را نبايد هم چون آش قرو قاتى كرد. صحبت من بر سر روحانيت حاكم يعنى روحانيتى است كه دارد حكومت مى كند و بدنبال آن بوده است. شريعتمدارى چنين هدفى نداشته است. قضيه بر سرخوبى و بدى نيست. بحث آن است كه آيا روحانيون ترك در شكل دادن به بنيان هاى فكرى جمهورى اسلامى همان نقشى را بازى كرده اند كه ديگران؟ آيا هيچ تفاوتى بين آنها با ديگران نبوده است؟ يعنى دستگاه روحانيت آذربايجان به همان نحو فكر و عمل مى كرد كه در قم فكر و عمل مى شد؟
به نظر من گره اساسى در مورد سونامى مسيله ملى در ايران عدم اعتقاد به دمكراسى است. دوستانى كه معتقد به ادامه همين روال در آينده نيز هستند، اعتقادى به دمكراسى ندارند و به همين دليل هم با هزار و يك كله معلق زدن در پى گردپاشى بر روى واقعيات اجتماعى هستند. و عجبا كه بر سر اين مسيله چه توافق ناگفته اى هم بين حكومت و “اپوزيسيون” آن وجود دارد.
شيرازى اوغلو به تاكتيك شناخته شده ايجاد ترس پناه مى برد. راست مى گوييد امكان ايجاد اختلاف وجود دارد اما باعث آن نه آنهايى هستند كه خواهان تغييرند بل آنها كه مى خواهند حكومت زور و برترى طلبى را ادامه دهند. از اوباما ياد بگيريد و اجازه دهيد تغيير، امكان وجود پيدا كند. با ترساندن نمى توان جلوى تحولات اجتماعى را گرفت. شما تا يك سال قبل حتى باورتان نمى شد كه تحصيل به زبان تركى در مدارس و دانشگاه هاى ايران ممنوع است. ولى به يمن زحمات آقاى نگاهى داريد يواش يواش به واقعيت هاى كشور عزيز تان پى مى بريد. در اين سايت بمانيد تا واقعيات را بيشتر در يابيد!

---

ما نمى دانستيم آدم هاى بقول شيرازى اوغلو ترسوى استان فارس مى توانند سمت رییس ستاد بزرگ ارتشتاران شاهنشاه را بر عهده گيرند بعد هم در سن ۶۹ سالگى نخست وزیر شده، حكومت نظامى اعلام كرده و دمار از روزگار پابرهنگان در بياورند. چه آدم ترسويى! منظور ارتشبد غلامرضا ازهاری است كه در شیراز متولد شده بود. اگر كمى بگردم از اين ترسو ها بازهم پيدا مى كنم. اين ها را داشتم در زمانه مى خواندم. برگرديم بر سر بقول شيرازى اوغلو مردان عمل ترك كه معلوم نيست چرا حتى اجازه ندارند زبانشان را به بچه هايشان ياد دهند و همه چيز را بزدلان مركز بهشان ديكته مى كنند. فكر نمى كنيد دنياى فكرى تان چيزى در حدود ١٨٠ درجه چرخش لازم دارد؟ چرا اين مردان عمل ميليونى به سوى مركز سرازير شده اند؟ اگر مى توانستند شكم شان را در خانه شان سير كنند حاضر به مهاجرت مى شدند؟ چرا اين مردان عمل همه جا تحقير مى شوند و اجازه دارند در فيلم ها تنها نگهبان باشند و توالت تميز كنند؟ من معتقد به پارلمان آذربايجان و راى و قانون آن هستم. ديكته كردن از تهران بايد پايان پذيرد. آذربايجان خودش تعيين مى كند به كجا مى خواهد برود و سرنوشتش چه باشد. برخى ها را اين سخن خوش نمى آيد. من هم از خيلى چيز ها خوشم نمى آيد. من مى خواهم آقاى خودم باشم. زندگى بدون عزت واقعا چه ذلت بار است.

يولداش ليلاى گرامى احسنت برشما. من از گرد و غبار اصلا خوشم نمى آيد اما دوستان ما فكر مى كنند اگر زياد بنويسند و مغالطه كنند كافى است. دوستان عزيز آش نذرى كه نمى پزيم هر كس با توشه اى از نخود و لوبيا و سبزى وارد شده صلوات گويان سهمش را در ديگ مى ريزد. آقايان استدلال كنيد. اگر روحانيان ترك دستى در قدرت داشتند و تيورى بافته بودند و شبكه هاى آماده براى تسخير و تحكيم حكومت داشتند شريعتمدارى آن سيلى را نمى خورد. آن سيلى يك حالت سمبليك دارد. بقيه اش را مى گذاريم بر عهده فانتزى قوى و خلاقانه دوستان.

---

من نه ازنتيجه خاصى حركت كرده و در پى اثبات آن هستم، نه هدفم دفاع همه جانبه از قشر خاصى است و نه تمايل ام بر آن است به سرعت برق و باد نتيجه گيرى كنم. دوست دارم در مورد نقش و وزن روحانيان ترك در پايه ريزى اركان فكرى جمهورى اسلامى صحبت شود. اگر همواره سخن از قالى نفيس ورنگارنگ ايران مى رود، نمى شود كه تركهاى ايران كه بلاخره هر كاريش بكنيم يكسرى تفاوت هاى فرهنگى و تبارى و تاريخى و رفتارى و قومى وزبانى با كردها و فارس ها وعربها و بلوچها دارند اما روحانيان شان هيچ فرقى با ديگران نداشته باشند. آقاى نگاهى مى گويند ما روحانيت ترك وفارس نداريم. براى من پذيرش اين تز ساده مشكل است.

وقايع حزب خلق مسلمان وسرنوشت شريعتمدارى شايد به همين آسانى نتوانش به آرشيو هاى تاريخ سپرد. پاسخ به سوال ميزان نقش روحانيت ترك در ساختن پايه هاى نظرى دخالت مذهب درسياست به نظر من كم اهميت نيست چرا كه در شناخت درست از اين قشر و در نهايت در موضع گيرى درست در قبال آن يارى رسان خواهد بود. شكى در اين نيست كه بخشى از روحانيون هم چون تمام اقشار ديگر در امور ادارى و اجرايى و غيره با نظام جمهورى اسلامى كار كرده و خواهند كرد. اما ايده هاى غصب قدرت سياسى ار سوى نيروهاى مذهبى و بر پايه آموزش هاى مذهبى ريشه در كجا و چه كسانى دارد. سرشناس ترين روحانى ترك زبان چنين انديشه هايى نداشت. من نمى توانم به همين سادگى از اين قضيه عبور كنم.

درخيلى نكات با آقاى نگاهى هم راى هستم. اما از كامنت اخيرشان چنين برداشت مى كنم كه بيشتر در پى انطباق مسايل با برخى شابلون هاى از قبل آماده هستند. درست است كه ما با اتكا بر اصول خاصى به تبيين جهان خارج مى پردازيم. اما هنر بكار گيرى شابلونهاى سياسى و اجتماعى بسى مشكل است. در جريان تظاهرات خرداد ٨٥ در آذربايجان ديديم كه برخى جريانات چپ با توسل به شابلون هاى هميشه آماده شان چه تحليل هاى اسفبارى مى دادند. درست است كه قطب نماى حقوق بشر براى جلو گيرى از به بيراهه رفتن خوب و مفيد است اما استفاده از آن نيز تجربه و مهارت مى خواهد. بدون غوطه ور شدن در جزييات مسايل، رسيدن به حقيقت دشوار است.

من مشكلى با بيان مطالبات در قالب يك مجموعه ندارم. اما اگر به اين معنى باشد كه چون آزاد سازى تحصيل به زبان مادرى مى تواند به سو استفاده از سوى رژيم بيانجامد پس بهتر است صبر كنيم اصلا نمى توانم موافق باشم. من مى گويم تحصيل به زبان مادرى همين امروز بايد آزاد شود بدون هيچ اما و اگر و شرط و شروطى. خواستن همه چيز خوب است امابه آنها نمى توان به يكباره رسيد. قدم بقدم بايد پيش رفت و زمينه ها را (براى ايجاد پارلمان آذربايجان) مهيا ساخت. مى گوييد جمهورى اسلامى مى تواند سو استفاده كند مگر جمهورى اسلامى ازچه چيز سو استفاده نكرده است؟

در مورد تعداد خوانندگان سایت صدای آمریکا به زبان آذربایجانی و با الفبای فارسی كه بیشتر از چند صد خواننده نداشت. مگر انتظار ديگرى داشتيد؟ مگر چند نفر بلدند تركى را بخوانند و بنويسند. مگر در هشتاد سال اخير اين امر ممنوع نبوده است؟ سواد خواندن و نوشتن از كجا بايد بيايد؟

هیچ نظری موجود نیست: