۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

سالگرد چهارم اول خرداد: "خاكريز" بعدى كدام است؟

چهار سال پس از اول خرداد سال هشتادوپنج شمسى، همه كسانى كه آن روزها تظاهرات ملى، گسترده و كم نظير توركها را فارغ از واقعيت هاى روزمره آذربايجان، تنها به تعصب تورك هايى نسبت مى دادند كه در پى يك كاريكاتور هر چند سخيف، به جوش آمده و به خيابان ها ريخته اند، بايد تاكنون قانع شده باشند كه آن خروش همگانى از سر بيكارى و غيرت جريحه دار شده نبود. امروز، تنها يك نگاه سطحى به طرز برخورد، تلقى و تحليل هاى كاربران اينترنتى، سياستمداران و دست اندركاران جامعه فارس نشان مى دهد كه خرداد هشتادوپنج چه پيامدهاى بزرگى داشته است. آذربايجان در آن روزها نقطه پايانى بر يك عصر سياه آكنده از نژادپرستى گذاشت و فصل تازه اى در كتاب تاريخ خود گشود. خرداد هشتادوپنج پرده از شكاف عميقى برداشت كه ساليان سال هويت، سرنوشت و زندگى توركها را از ديگران متمايز مى ساخت اما پنهان نگاه داشته مى شد. خرداد هشتادوپنج آغاز عصر روشنگرى، خودآگاهى و حركت به سوى گرفتن سرنوشت خويش به دست خويش در آذربايجان جنوبى است. خرداد هشتادوپنج مبدا تقويم آزادى توركهاى ساكن در ايران است. اين روز شايستگى آن را دارد كه به نام روز ملى توركها نامگذارى شود.

در آن تظاهرات خيابانى و بى مانند كه اكثر شهرهاى بزرگ و كوچك را در گرفت، صد ها هزار نفر بر عليه آن طرح توهين آميز در روزنامه ايران به پا خاستند و بر عليه سلطه ناعادلانه شونيسم فارس شعار دادند. رژيم جمهورى اسلامى به ابعاد گسترده اعتراضات پى برد و سريعا انتشار روزنامه را متوقف ساخت. طراح و سر دبير روزنامه موقتا بازداشت شدند. اما بر خلاف تمام موازين انسانى تعدادى از تظاهركنندگان با ناجوانمردى تمام به ضرب گلوله هاى سپاه و بسيج در خون غلتيدند. اپوزيسيون جمهورى اسلامى نه تنها به حمايت از تظاهرات آشكارا ضد دولتى برنخاست، بلكه با سانسور كردن اخبار و خفه كردن صداى آذربايجان دست به حمايت تلويحى از رژيم زد.

خرداد هشتادوپنج پايان يك دوره سياه و ورود به دوره اى است كه آذربايجان جنوبى عناصر تازه و مدرن را وارد آجنداى سياسى خود كرده است. دستاوردهاى خرداد چهار سال پيش بى بديل و بى نظيرند و براى مدت زمانى طولانى در آينده، چراغ راهنما و عمل آزاديخواهان و مبارزان اجتماعى و سياسى خواهد بود. با تجربه اندوزى از تاريخ معاصر، آذربايجان حساب و راه خود را از مركز جدا كرده است. تجربه ها نشان مى دهد كه بهبود اوضاع در تهران لاجرم به بهبود اوضاع در تبريز منجر نمى شود. و به همين دليل تنها راه اميد براى رسيدن به مطالبات، مبارزه اى با ماهيت مستقل است. اما راه توركها و در راس آنها توركهاى آذربايجان هنوز طولانى است. حركت ملى آذربايجان هنوز در ابتداى راه است. سازمان هاى مدنى و صنفى شكل نگرفته اند. تشكل ها فاقد تجربه اند. توجه بين المللى به آذربايجان هنوز پايين است. اين سخن نه به معنى تضعيف آن بلكه با هدف نشان دادن ضعف ها و تلاش براى بهبود آنهاست.

اما نقشه راه آذربايجان جنوبى چيست و مسير سياسى براى رسيدن به اهداف كدام است. آيا اهداف به روشنى ترسيم شده اند. ترديدى نيست كه در آذربايجان نيز تحليل ها و برداشت ها از اوضاع متفاوت است و در يك جنبش دمكراتيك و پلورال غير از اين نيز نمى تواند باشد. اما كسانى كه مثلا براى ايران فدرال مبارزه مى كنند و آذربايجان آينده را جزوى از يك تشكل فدراتيو مى دانند، يا آنهايى كه طرفدار استقلال سياسى آذربايجان هستند و يا دارندگان نظريات ديگر، چه راهى براى رسيدن به اهداف خويش در نظر گرفته اند. حق تعيين سرنوشت گرچه چارچوب هاى سياست كلان را تعريف مى كند امادر عين حال بخشى از فعالان، آن حق را در چارچوب يك سيستم فدرال قابل تحقق مى دانند و بخش ديگر تحقق آن را در سايه استقلال سياسى متصور هستند و شايد تعدادى نيز معتقد به راه هاى ديگرى باشند. اما يك فقدان مشترك در همه به چشم مى خورد و آن كمبود مسيرى است كه قرار است توركها را به هدف هاى كمابيش تعيين شده رهنمون شود. آنچه در پلاتفرم ها، بيانيه ها و تحليل و تفسير ها به چشم مى خورد، بيشتر سلبى است تا ايجابى. مهمتر اما عدم وضوح نقشه راه است. هدف سياست، روشن سازى مسايل و سوالات حول قدرت سياسى و طرح برنامه هاى كوتاه، ميان و درازمدت براى تحقق آنهاست. تشكل ها و سازمان هاى سياسى بايد بگويند چگونه مى خواهند به اهدافى كه ترسيم كرده اند برسند. "خاكريز" بعدى كدام است؟

در اينكه يك علقه قوى متشكل از اشتراكات ملى، فرهنگى، تبارى و زبانى در كنار رنج مشترك از استعمار و ستم داخلى، مهر خود را بر مبارزات توركها زده و عناصرى غيرقابل تعويض و يگانه به حركت ملى آذربايجان بخشيده، امرى كاملا محسوس است كه در جاى خود فقدان هاى ناشى از عدم وجود مبارزات صنفى و گروهى را مى پوشاند و به آن درونمايه اى اتنيكى مى دهد. بى جهت نيست كه مبارزه براى رسميت دادن به زبان توركى و برابر حقوق كردن آن با زبان فارسى در راس خواسته هاى توركها قرار دارد. اين يك خواسته فراگروهى است كه تمام نيروها را حول خود متحد كرده است. اما هنوز تصورات براى عملى ساختن آن كاملا روشن نيست. و اين كار تنها وظيفه سياسيون است. احزاب سياسى تنها هنگامى مى توانند ادعاى حزبيت كنند و براى جلب اعتماد مردم به صحنه بيايند كه توانسته باشند، راه حل ارايه بدهند. توركها امروز كمابيش به ريشه مشكلات خود واقفند و اهداف را نيز كمابيش بنا به تلقيات خود مى شناسند. اما بايد كسانى كه خود را احزاب سياسى توركها و آذربايجان مى دانند و مى نامند مسير رسيدن به اين اهداف را روشن سازند تا بتوانند نيرو ها را حول خود جمع كنند.

تلاش براى دستيابى به قانون اساسى آذربايجان مى تواند يكى از اهداف بزرگ توركها براى رسيدن به حق تعيين سرنوشت آنها باشد. قانون اساسى آذربايجان فى نفسه نه به معناى استقلال سياسى، نه به معناى ماندن در چارچوب ايران، و نه به معناى پذيرش فدراليسم است. قانون اساسى آذربايجان اهرم اعمال اراده يك ملت است. بدون داشتن قانون اساسى، جامعه فاقد زير بناى قانونى و ملت فاقد وسيله اى مستحكم براى ابراز اراده است. بدون قانون اساسى، نمى توان قوانين مدنى و جزايى تدوين كرد. قانون اساسى، نقطه شروع براى تشكيل پارلمان نمايندگان و گرفتن حق سرنوشت بدست خويش است. تنها يك پارلمان انتخابى مى تواند در نهايت شكل حكومتى براى آذربايجان را تعيين كند، حدود مرزى آن را مشخص كند، سياست هاى اقتصادى تدوين كند، حال مى خواهد در چارچوبى فدرال باشد يا مستقل. شايد سوال شود كه سخن از قانون اساسى آذربايجان تا چه حد مى تواند امروز مثمر ثمر واقع شود. در مقابل بايد پرسيد پس هدف بعدى چيست و چگونه مى توانيم به آن برسيم. اگر نمى خواهيم در حد مباحث قهوه خانه اى محدود بمانيم، چگونه بايد سطح مباحث را گسترش داد و چه تصورى بايد از چهار سال آينده داشت.

در كنار مبارزات روزمره براى برحق نشان دادن مبارزات مردمى آذربايجان و كوشش ها براى آگاه سازى مردم و تبيين و تحليل رويدادها و مصون نگاه داشتن دستاوردهاى حركت ملى و كاناليزه كردن گرايش ها و تمايلات گوناگون، مهم است بدانيم كه اهداف بعدى بايد روشن و براى همه تفهيم شده باشند. بدون داشتن هدف و مسير هاى مشخص براى رسيدن به آنها خطر در غلتيدن به روز مرگى و ريزش نيروهاى جوان بالاست. طبيعى است كه تعيين چنين اهدافى در بحبوحه طوفانى اوضاع در ايران كار ساده اى نيست. اما اين كار شدنى است. يك نيروى سياسى اگر از پشتوانه نظرى و تحليلى قوى برخوردار باشد و نيز ساختارهاى دمكراتيك در آن جارى باشند مى تواند با انعطاف لازم در مقابل رخداد ها عكس العمل نشان دهد و راستاى حركت خود را متناسب با تحولات تغيير دهد.

نيروهاى سياسى آذربايجان بايد در وهله اول ديدگاههاى خود در مورد اهداف نزديك را تعميق برده و خطوط عمده حركت و مسير آتى را روشن تر سازند. تحليل اوضاع و روشنگرى يك وجه قضيه است. بخش عمده و مهم تلاش هاى يك نيروى سياسى منعطف به تعيين اهداف و سياست گذارى است. تنها با تعيين اهداف است كه مى توان به جذب نيرو پرداخت و در بين مردم تبليغ كرد.


هیچ نظری موجود نیست: