۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

حادثه كرمان: حاصل سياست هاى مركز گرايانه و نشانه اى خطرناك

تنزل تاسف بار و رنج آور فرهنگى و اجتماعى تماشاگران هوادار تيم مس كرمان در بازى مقابل تيراختور تبريز با فرياد هاى تهوع آور "تورك خر" فراز تازه اى در برآيند سياست هاى استعمارى صد سال گذشته بر عليه تورك ها در ايران است. شايد بندرت بدينگونه آشكارا و به صورت گروهى و بدون ترس از هر گونه پيامدى به تورك ها اهانت شده باشد. در اينكه تورك ها در ايران جزو انسان هاى درجه دوم و سوم به شمار مى روند، از ديد يك تورك شكى وجود ندارد. ديگران با هزار آيه و قسم سعى مى كنند اين واقعيت را كتمان كنند. همين ها در مقابل حادثه كرمان سكوت كرده اند و خاموشى سربين، دور دهانشان را احاطه كرده است. و اگر مجبور به نظردهى شوند با روش هاى متفاوت هزار و يک صغرا كبرا خواهند چيد و همه اهانت ها را بى اهميت جلوه خواهند داد. اگر احمدى نژاد هولوكاست را كتمان كند چرا اين يكى ها نتوانند استعمار ملى و آپارتايد آشكار بر عليه توركها را كتمان كنند.

اگر شما زبان ملتى را از او بگيريد و اجازه ندهيد كه آنها به زبان مادرى شان بخوانند و بنويسند و آن را به فرزندانشان بياموزند و زبان آنها را در تقابل با بديهى ترين فاكت هاى متخصصان زبان شناسى و عقل سليم به نام ديگرى نامگذارى كنيد و آن را به گذشته هاى ديگرى نسبت دهيد. اگر شما هويت ملتى را كتمان كنيد و با زور چماق ساليان سال به آنها ياد بدهيد كه ريشه و تبار ديگرى غير از آنچه كه در متون و اسناد معتبر درج است، دارند و اصل و نسب آنها را انكار كنيد و تاريخ جعلى برايشان بسازيد. اگر شما اقتصاد ملتى را ساليان آزگار و به صورتى سيستماتيك عقب نگاه داريد و ازسرمايه گذارى در آن اجتناب كنيد تا بخش بزرگى از آنها براى امرار معاش روانه مناطق مركزى شوند. و اگر شما همين آدم ها را كه براى تامين زندگى دست از خانه و كاشانه و كاشانه شسته اند، هر روز مسخره كنيد و به لهجه شان بخنديد و آنها را به مشاغل پست بگماريد و در فيلم ها و سريال هايتان آنها را دون پايه بشمار آوريد. اگر شما امكان هرگونه تصميم گيرى ملتى را در سرنوشت خودش از او بگيريد و آنها را بالقوه تجزيه طلب به شمار آوريد و هر سخن بر حقى را با پتك تماميت خواهى بكوبيد. اگر شما همه اين امور غير انسانى و صد ها نوع از اين رذالت ها را در مورد تورك ها اعمال كنيد آيا جاى تعجب دارد كه ده هزار كرمانى يك صدا "تورك خر" فرياد بزنند.

نه تنها جاى تعجبى وجود ندارد بلكه با ضعيف تر شدن حكومت مركزى جمهورى اسلامى و همراستا با دكترين هاى مركز گرايان فارس، تماميت خواهان و ايران محوران اينگونه اهانت ها افزايش پيدا خواهد كرد. اگر نظام هاى ديكتاتورى شاه و جمهورى اسلامى مى توانستند و تاكنون نيز قادرند بر عصيانهاى اجتماعى و تنش هاى ملى حاصل از سياست هاى ضد مردمى شان فايق آيند، به نظر مى رسد در آينده تخم هاى كينه اى كه آنها با اعمال تبعيض ها و ستم بر عليه تورك ها كاشته اند در فضاى آزادتر به بار نشسته و خصومت بر عليه تورك ها دامن خواهد زد و صحنه ميدان فوتبال در كرمان نمونه بسيار كوچكى همچون خاكستر روى آتش است. آموزه هاى دروغين و من درآوردى فرهنگ پارسى و تمدن هزاران ساله كه با افول و نابودى آموزه هاى اسلامى هر روز بيش از پيش در حال شيوع است، در فرداى جمهورى اسلامى زمينه اى براى اثبات خود لازم دارد و چه زمينه اى آسانتر از ضديت بر عليه تورك ها.

روشنفكران و سردمداران مركزگرا با سكوت در مقابل اهانت به تورك ها دارند زمينه برخورد هاى فاجعه آميز در آينده را مهيا مى كنند. اگر امروز در مقابل اين اهانت بى پروا و غير متعارف عكس العمل نشان داده نشود همان هايى كه امروز فحش مى دهند فردا اسلحه به دست خواهند گرفت. يا كسى فكر مى كند آنهايى كه در يوگسلاوى همديگر را سلاخى كردند از كره مريخ آمده بودند. مگر سلاخى يهودى ها به دست نازى ها يك باره شروع شد. همه فجايع، پيشزمينه دارند و اگر به موقع عمل شود مى توان از شدت آنها كاست و يا حتى از آنها جلوگيرى كرد. هيچكدام از سران و رهبران و سخنوران نمادين و غير نمادين جنبش سبز در مقابل عمل تهوع آور در كرمان لب از لب نگشوده اند. آنها نه تنها در مقابل اين واقعه سخنى نگفته اند بلكه مواضع آنها در مقابل خواسته هاى آذربايجانى ها تفاوتى با رژيم جمهورى اسلامى ندارد. آقاى موسوى چند روز پيش شمشير داموكلس "تجزيه طلبى" را در ديدار با چند آذربايجانى از رو بست و همان ادعاى پوچ و سركوبگرانه را تكرار نمود. اصلا گيريم كه همه آذربايجانى ها تجزيه طلب باشند مگر داشتن عقيده جرم است. مگر قرار نيست در دمكراسى اى كه آقاى موسوى وعده اش را مى دهد داشتن و تبليغ عقيده آزاد باشد. چرا آقاى موسوى به خودش اجازه مى دهد اينگونه در مقابل آذربايجانى ها موضع گيرى كند.

خيلى دوست داشتم آن آذربايجانى هايى كه نجات خود را در پناه آقاى موسوى مى جويند از او مى پرسيدند چرا وى در مورد زبان مادرى توركها و آزادى آن در صورت تغيير قدرت در تهران موضع روشنى نگرفته است. چرا وى در مورد ستم مضاعفى كه بر توركها رفته و مى رود سخن نمى گويد. چرا در مورد ايجاد رسانه ها به زبان توركى حرفى به ميان نمى آيد. چرا آقاى موسوى و ياران ايشان هيچ گونه موضعى براى انتقال قدرت محلى به مراكز استانها نگرفته اند. اميدوارم آن چند آذربايجانى كمى به فكر فرو روند و از خود بپرسند اگر كسى چنين حرف هايى نمى زند و حتى به چنين امورى فكر هم نمى كند چگونه مى تواند در آينده گوش شنوايى براى مطالبات توركها داشته باشد. آيا غير از آن است كه نمايندگان سياسى فارسها بدنبال تسخير قدرت در تهران هستند و مشكلات و خواسته هاى آذربايجان نقشى در افكار آنها و اعمال سياسى شان ندارد. اين چگونه دمكراسى اى مى خواهد در تهران در فرداى جمهورى اسلامى باشد كه امروز هيچ گوش شنوايى براى ميليون ها تورك ندارد. آيا براى توركها اين دمكراسى، دمكراسى از بالا نخواهد بود كه در آن بازهم در تهران همه چيز را براى آذربايجان خواهند بريد و خواهند دوزيد و برايمان استاندار ارسال خواهند كرد و براى ما قانون اساسى خواهند نوشت و قس عليهذا. آيا چيزى به صورت بنيادين براى ما تغيير خواهد كرد.

هيچ نشانه اى وجود ندارد كه اپوزيسيون فارس جمهورى اسلامى بخواهد به كوچكترين خواسته هاى توركها توجه كرده و در صدد تحقق آنها بر آيد. آنها براى ملت خودشان مبارزه مى كنند و اين حق مسلم شان است. حق مسلم مبارزين و فعالان تورك نيز هست تا براى آزادى ملت خود مبارزه كنند. يا كسى شنيده است كه مثلا آقاى نورى، سازگارا، مهاجرانى، گنجى، سروش، نگهدار، بهنود، رضا پهلوى، نورى علا و صدها اسامى ديگر در دفاع از توركها بطور جدى سخنى گفته باشند. آنها چنين سخنى نگفته اند و در آينده نيز نخواهند گفت. مشكلات آذربايجان مشكلات آنها نيست و به همين دليل نيز فحش كارى كرمان هيچ عكس العملى از سوى آنها در بر نداشت.

هیچ نظری موجود نیست: