آينده ملل گوناگونى كه در حال حاضر به نام مردم ايران در مرزهايى جغرافيايى به همين نام مى زيند، در جمهوريت، در لائيسيسم، در آزادى واقعى، در دمكراسى و انتخابى بودن راستين نهاد هاى قدرت است. بازگشت به گذشته هاى تاريك، آلترناتيو براى كسانى است كه اين اصول شناخته شده و تجربه شده جوامع مترقى و پيشرفته را ناديده مى گيرند و با بازخوانى تحريفى و ابتدايى تاريخ سعى در صاف كردن جاده به سوى گذشته ها دارند. اين آلترناتيو البته همه جا به يكسان رخ نمى نمايد. بويژه مناطقى كه بر حسب تصادف در حاشيه اين تماميت جغرافيايى قرار دارند و از گذشته “پرمهر” مهر چندانى نديده اند اشتياق چندانى هم به اين آلترناتيو نشان نمى دهند. ادبيات جنبش ترك در ده ساله اخير كاملا اين حقيقت رانشان مى دهد. ترك ها شايد سرسخت ترين گروه مخالف بازگشت به گذشته هستند و همواره چشم به سوى چارچوب هاى تازه و نو دارند. تصور اينكه بلوچ ها كشته مرده نظام گذشته باشند براى من بسى سخت است. تمامى شواهد و تجربيات ساليان گذشته در مورد كردها هم اين نتيجه گيرى را دور از واقعيت نشان نمى دهد كه آنها نيز راه علاج را در بازخوانى و احياى سلطه نظام موروثى جستجو نمى كنند. عرب هاهم نشان نداده اند كه افتخار به تمدن خوابيده در استوانه هاى سفالى از نقاط قوت آنهاست. حركتى كه هيچ كس تا به امروز ظهورش رااعلام نكرده اما وجود دارد و به عنوان آلترناتيوى براى جمهورى اسلامى شكل مى گيرد ريشه در مناطق مركزى و روشنفكران مركزى دارد و دارد به صورت فزاينده اى راه را به سوى تمدن باستانى و هژمونى آريايى باز مى كند و گرنه فشار خون خيلى ها در روزهاى گذشته به خاطر بيانيه دانشجويان آذربايجانى مبنى بر رسمى شدن زبان تركى اين چنين بالا نمى رفت.
۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)